عصر امروز
Saturday, February 18, 2006
(1)آيا سفر انسان به ماه يك دروغ بزرگ بود؟
در حالي كه در آمريكا زمزمههايي مبني بر سفر مجدد انسان به كره ماه پس از گذشت بيش از 32 سال از آخرين سفر آغاز شده است، بسياري از كارشناسان و صاحبنظران امور فضايي معتقدند كه سفر آرمسترانگ در سال 1969 با آپولو 11 به سطح كره ما و 6 سفر ديگر با آپولوهاي 12 تا 17 كه طي كمتر از 3 سال انجام شد، يك نمايش تلويزيوني و دروغي بزرگ براي فريفتن افكار عمومي بود.
هرچند از اواخر دهه نود، اين ايده به تدريج در ميان نخبگان آمريكايي رواج يافته است اما با تجزيه و تحليل تصاوير منتشر شده از سوي «ناسا» و تطبيق آن با اصول علمي، احتمال صحت اين ادعا افزايش يافته است. پاسخهاي متناقض و قابل تشكيك «ناسا» به ابهامات طرح شده نيز به تقويت اين افشاگري منجر شده است.
« ماباانتشار تصاوير تجزيه شده و ادله علمي اين نظريه، مخاطبان خود را با موضوعي كه ممكن است در سالهاي آينده حاكميت ايالات متحده ـ به ويژه «ناسا» و پنتاگون را با چالشي گسترده مواجه كند ـ آشنا سازيم.
دانشمندان و متخصصان عالم اخترشناسي و اكتشافات فضايي، پيش از اين، حقايق مربوط به سفر تخيلي آمريكاييها به كره ماه را بررسي كردند، اما شبكه تلويزيوني FOX در تاريخ 15 فوريه 2001 برنامهاي با عنوان «تئوري دسيسه» پخش كرد كه نظر بسياري از منتقدان سفر تخيلي انسان به كره ماه را به چالش كشانيد و كمكم اسرار ديگري از اين پروازهاي تخيلي براي جهانيان آشكار شد. اين مباحث كه در چند سال اخير با مذاكرات و مباحثاتي با كارشناسان NASA پيگيري شده، هر روز واقعيات بيشتري را آشكار ميسازد و با وجود ادله فراوان عقلي و منطقي، راز اين دروغ 32 ساله را برملا ميكند.
ماضمن ارايه گزارشي از اين ادعاي كذب آمريكاييها، ضمن نگارش ادعاهاي منتقدان سفر به ماه و همچنين ارايه ادله سازمان «ناسا» با ارايه شواهد براي آگاهي عمومي در ارتباط با بزرگنمايي آمريكاييها، واقعيات پشت پرده را روشن ميكنيم.
از سال 1958 كه آغاز عمليات فضايي بوده، تا سال 1969 ـ كه آمريكاييها ادعا كردند با فرستادن سفينه آپولو 11 به كره ماه، پيشتاز سفر انسان به كره ماه بودهاند، 11 سال ميگذرد. آنان ميگويند كه در اين 11 سال به چنان تكنولوژي دست يافتهاند كه ظرف ميتوانند فقط مدت 3 سال، 7 سفينه به نامهاي آپولو 11 تا 17 به كره ماه بفرستند. با اين حال چرا فضانوردان آمريكايي كه در آن زمان در مدت 4 روز به كره ماه رفت و آمد داشتند و از سال 1972 تاكنون پس از گذشت 32 سال، آنان نتوانستهاند به كره ماه هيچگونه مسافرتي داشته باشند.
در اين سلسله مقالات علمي، ضمن بررسي ديدگاههاي علمي در اين زمينه، نحوه نگرش سازمان «ناسا» به اين موضوع و همچنين چگونگي عملكرد و حقههاي سينمايي به كار رفته در اين دروغ بزرگ قرن را تشريح كردهايم. در مقاله اول اين بخش، شمهاي از برخي موارد نقض قوانين تثبيت شده علمي با نمايش تعدادي عكس مشخص ميشود و در بخشهاي ديگر قوانين علمي در اين زمينه مورد تجزيه و تحليل قرار خواهد گرفت.
جعلكنندگان سفر به ماه؟
Neil Armstong، در 20 جولاي 1969 نام خود را به عنوان نخستين بشري كه پاي در كره ماه گذاشت، در تاريخ ثبت كرد، با اين حال برخي معتقدند همه آنها ساختگي بوده است. آيا آنها با راضي كردن ما به اينكه آرمسترانگ به ماه رفته، كار فوقالعادهاي انجام دادهاند؟ آيا «ناسا» در خلق تصاوير زيبا از فضانوردان بر روي ماه، از خود ابتكار عمل به خرج داده است؟
با وجود آنكه رفتن به ماه، كاري بسيار فوقالعاده و سرگرمكننده و جالب بود، بعد از هفتمين سفر به ماه متوقف شد. «ناسا» ميگويد، اين سفرها به خاطر كمي بودجه تعطيل شدند و اضافه ميكند، آنها ميخواستند تمركز خود را بر ايجاد يك پايگاه فضايي و همچنين وسيلهاي كه بتواند آنها را به آن پايگاه (يا شاتل فضايي) معطوف سازند، ولي آيا هزينه شاتل كمتر از هزينه رفتن به ماه بود؟
تكنولوژي
آيا شما هيچگاه به ميزان پيشرفت تكنولوژياي كه جهان در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 داشته، فكر كردهايد؟ آيا اين ميزان تكنولوژي قادر بود سه نفر را از جو زمين خارج كرده و دو نفر آنان را به ماه ببرد؟ شايد! اما اين كار چگونه ممكن بوده است؟ جالب است كه بدانيم حافظه كامپيوترهايي كه در عملياتهاي آپولو از آن استفاده ميشده، تنها به اندازه حافظه يك ماشين لباسشويي پيشرفته امروزي بوده و اين كامپيوترها همچنين فضاي بيشتري از آنچه فضاپيما و سفينهها داشتهاند، اشغال ميكرد. با دانستن اين مطالب و اين حقيقت كه تكنولوژي در دهه 60، بسيار ضعيف بوده، پس چگونه «ناسا» توانسته است دههاهزار عكس با آن كيفيت بالا را خلق و ضبط كند؟ حال آنكه حتي كامپيوترهاي مخصوص اين كارها اصلا وجود نداشته است؟
عكسها
اگر عكسهاي فضانوردان در جايي غير از زمين گرفته شده بود، فضانوردان چه احتياجي داشتند كه در جلوي صفحات آبي بايستند؟ شايد براي يك عكس ساختگي از ماه، ژست گرفته بودند و قرار بوده عكس آنها در آن تصوير جعلي قرار داده شود! دانستن اين مطالب در مورد اين عكسها، موضوعاتي جدالبرانگيز است. مثلا اينكه چرا ما در هيچ كدام از عكسهاي «ناسا» از ماه، ستارهاي نميبينيم. آيا آنها به هنگام ساختن زمينههاي جعلي براي عكسها، فراموش كردهاند كه ستارهها را اضافه كنند؟ «ناسا» مدعي است، خورشيد تمام انوار ستارگان در فضاي ماه را بلوكه ميكند. اين مسأله باوركردني نيست. تنها دليلي كه باعث ميشود آسمان ماه سياه و آسمان زمين آبي باشد، نبود جو و اتمسفر در ماه و در مقابل، وجود اتمسفر در زمين است. ما هيچگاه در شب در كره ماه نبودهايم. منظور من اين است كه ما به هزاران دليل نميتوانيم در قسمت تاريك ماه ـ كه همان قسمت دورتر و پشت ماه نسبت به زمين است ـ فرود آييم. يكي از دلايل آن، سردي بيش از حد آن قسمت و همچنين نبود امكان برقراري ارتباطهاي راديويي است. پس بنابراين زماني كه بشري بر روي كره ماه است، در اصل در قسمت نزديكتر آن است، طوري كه ميتوانيم بگوييم آن لحظه، از لحظات روز در ماه است.
علت اينكه ما نميتوانيم ستارهها را در روز ببينيم، وجود اتمسفر نيست. اگر اين طور باشد، پس چرا ما آنها را در شب ميبينيم؟ علت آن است كه خورشيد بسيار روشنتر از هر نور ديگري است و به اين دليل، نميتوانيم آنها را ببينيم. اگر شما اين مسأله را باور نداريد يك چراغ قوه را در روز روشن كنيد، و يك جنگ نوري با خورشيد به راه بيندازيد. مطمئنا فرد پيروز، شما نيستيد و .... شما نميتوانيد نور چراغ قوه را در روز هنگامي كه آن را در مقابل خورشيد گرفتهايد، ببينيد.
به عكسهاي زير نگاه كنيد. مطمئنا آنها را قبلا ديدهايد. اينها تنها عكسهاي عادي هستند كه در طول 7 سفر به ماه گرفته شدهاند.
ميبايست آسمان ماه پر از ستاره باشد اما هيچكدام از اين ستارههاي درخشان آسمان در عكسهاي سفينههاي آپولو پيدا نيست. «ناسا» اعتقاد دارد، به دليل اينكه عكسها از سطح ماه گرفته شده و دوربينها بر روي آن تنظيم شده است، بنابراين نميتوان ستارهها را نشان داد به همين دليل، تصاويري كه از كره زمين از مدار آن گرفته ميشود بدون ستاره هستند. ستارهها آنجا هستند ولي ظاهر نميشوند و بين ديدن ستارهها تا عكسبرداري از آنها تفاوتهايي وجود دارد. فضانوردان اگر بخواهند، ميتوانند، ستارهها را در عكسبرداري به نمايش بگذارند نميخواستند كه از ستارهها عكس بگيرند و فقط ميخواستند از فعاليتهاي انسان در كره ماه عكسبرداري نمايند. اين ادعاي «ناسا» بسيار عجيب و فريبكارانه است، زيرا عكسهايي كه تمامي آنها براي 4 ثانيه بوده و توسط سازمان «ناسا» در اين 32 سال تهيه شده و Ehdeavour و شاتلهاي ديگر از مناطق زمين تهيه كردهاند، به راحتي و به وضوح روشني كليه ستارگان نوراني را هم به نمايش ميگذارد و هر گاه از فضا عكسبرداري شده ستارگان در آن مشخصند به عكسهاي ضميمه در اين زمينه دقت نماييد.
هنگامي كه lunar modak ـ سفينهاي كه براي نخستين بار به كره ماه رفت و ما از اين پس آن را با «LM» نشان ميدهيم ـ روي ماه فرود ميآيد، موتورهاي قوي آن، فشاري معادل 3000 پوند بر سطح ماه وارد ميكند. اين امر باعث ايجاد سوراخي بزرگ بر روي سطح ماه خواهد شد كه محل آن دقيقا زير محل فرود «LM» ميباشد (در تصوير مقابل با حرف «E» نشان داده شده است. اگر شما همچنين به قسمتي كه با حرف «F» نشان داده شده، دقت كنيد، جاي پايي مشكوك را خواهيد ديد. حال، چگونه ممكن است زير يك سفينه ساكن ـ كه در طول حضورش در ماه تكان نخورده، جاي پايي به وجود آيد؟ براي اين كار آنها ميبايست، پيش از گرفتن عكس، «LM» را از جايي كه پيشتر در آن بوده، به مكان فعلي آن كه در تصوير مشخص است، جابجا كرده باشند.
عكس «A»: آيا تصاوير نيل آرمسترانگ را به هنگام پايين آمدن از نردبان در حالي كه با همه مردم جهان صحبت ميكرد، به خاطر داريد؟ و آيا به خاطر ميآوريد كه دوربين دقيقا بايد در كجا قرار ميداشت تا ما بتوانيم آرمسترانگ را از روبرو ببينيم؟
پس چرا ما اين دوربين را در هيچ تصويري از جمله تصوير مقابل نميبينيم؟ اين تصوير، عكسي است كه توسط نيل آرمسترانگ دقيقا پس از خروج وي از «LM» گرفته شده و نشاندهنده خروج باز آلدرين (Buzz Aldrinl) از «LM» و آغاز حركت وي به سمت پايين، يعني پايين آمدن از نردبان و قرار گرفتن بر روي ماه است. دوربيني كه يك يا دو دقيقه پيش از فرود نيل فيلمبرداري كرده، كجاست و چرا در اين عكس ديده نميشود؟
عكس «B»: اين عكس نشاندهنده نمايي از «LM» است. اگر به قسمتي كه با حرف «H» نشان داده شده، دقت كنيد، ميبينيد كه ستارهاي در آسمان ماه وجود ندارد. اگر به قسمتي كه با حرف «G» نشان داده شده است، بنگريد، متوجه ميشويد كه شما ميتوانيد پرچم آمريكا را به وضوح و با روشنايي كامل در سمت تاريك «LM» ببنيد. بنابراين، اين نميتواند تصويري از ماه باشد، زيرا اگر چيزي در روي ماه در سايه قرار گيرد، به هيچ وجه ديده نميشود.
اگر ما ميتوانيم اشيا را بر زمين در سايه ببينيم، به علت وجود مولكولهاي هواست كه ميتواند نور را با خود حمل و مسير آن را تغيير و آن را در اطراف شيء حركت دهد. در واقع نور، بازتاب مولكولهاي هواست كه ميتوانند قسمت تاريك اجسام را روشن كنند و همچنين جو، اشعههاي خورشيد را منحرف ميكند و باعث ميشود كه آسمان، آبي به نظر برسد. اما در ماه هيچ جوي وجود ندارد تا نور را پخش يا منحرف كند، بنابراين آسمان آن كاملا سياه است و اشيا در سايه ديده نميشوند.
از سوي ديگر نور خورشيد در روي ماه، خيرهكننده و كوركننده است. به همين دليل فضانوردان، صفحاتي با رنگ طلايي اندود شده را بر روي كلاهكهاي خود ميپوشند تا بتوانند 95 درصد از نور خورشيد را تقليل دهند.
قسمتهاي تاريك اجسام در عكسهاي «ناسا» بايد كاملا سياه باشد، در حالي كه قسمتهاي روشن آن بايد بسيار روشن باشد، اما تمامي عكسهاي فعلي «ناسا» از ماه، روشنايي ملايمي دارد و به نظر ميرسد كه در جو زمين گرفته شدهاند.
عكس «C»: اگر به قسمتي كه با حرف «L» مشخص شده است، به دقت نگاه كنيد، خواهيد ديد كه يكي از علامتهاي «+» كه در تمام عكسهاي «ناسا» ديده ميشود ـ كه در اصل قسمتي از دوربين است كه بين فيلم و ديافراگم قرار دارد ـ در پشت پش ولگرد ماهي ـ وسيلهاي كه در تصوير مشاهده ميشود ـ قرار دارد و علامت «+» ديگر در جلوي آن است. چطور ممكن است كه قسمتي از تصوير در جلوي علامت «+» و بقيه آن در پشت ديگر علامت «+» باشد، حالي آنكه اين علامتها مربوط به خود دوربين است.
عكس «D»: اين عكس نيز بزرگ شده قسمت تصوير قبلي است كه با «P» نشان داده شده و براي دقت بيشتر آورده شده است.
عكس «E»: در اين تصوير نيز مشكلي در مورد علامت «+» وجود دارد. اين عكس، نشاندهنده آلدرين است كه نخستين گام خود را بر روي ماه گذاشته است. شما با توجه به سطح افق، ميتوانيد بگوييد كه اين عكس همتراز با افق ـ يعني به صورت افقي ـ گرفته شده است. پس چرا علامتهاي «+» با چنين زاويه مسخره و مضحكي قرار گرفتهاند. حدس من اين است كه آنها پس از گرفتن عكس، صفحه پلاستيكي شفافي را كه شامل اين علامتها بوده، بر روي عكس قرار ميدادهاند، اما در اين عكس خاص، نتوانستهاند اين صفحه را درست با عكس تطبيق دهند و آنها را همرديف و همتراز نكردهاند. شما باز هم ميتوانيد تصديق كنيد كه دوربيني كه پيش از آن، از فرود آرمسترانگ بر روي ماه فيلم گرفته، در اين تصوير نيز ديده نميشود.
عكس «F»: اين عكس مشهور «ناسا»، آرمسترانگ و آلدرين را حين عمليات آپولو 11 در حالي كه روي ماه هستند نشان ميدهد. آنها در حال نصب پرچم آمريكا در محل فرود «LM» هستند. اگر به قسمتي كه با حرف «A» نشان داده شده نگاه كنيد، متوجه ميشويد كه سايه آلدرين تقريبا دو برابر سايه آرمسترانگ است. اين چگونه امكان دارد در حالي كه تنها منبع نوري در روي كره ماه، خورشيد است؟ من به شما ميگويم، چگونه. اگر به قسمت چپ تصوير نگاه كنيد، خواهيد ديد كه روشنتر از قسمت راست تصوير است. شما ميتوانيد به راحتي با چشم غيرمسلح، ببينيد كه در روبروي آلدرين و در پشت آرمسترانگ، تپه كوچك و يا سطح شيبداري ـ با شيب كم ـ وجود دارد و البته آنقدر كم هست كه باعث شود، سايه آرمسترانگ كوچكتر از سايه آلدرين شود. ولي به نظر ميرسد كه اين تپه بسيار بزرگ باشد، زيرا سايه آرمسترانگ مانند حالتي است كه او روبروي يك ديوار قرار گرفته باشد. بنابراين به نظر ميرسد اين تپه يا برآمدگي، ارتفاع زيادي دارد.
عكس «G»: اين تصوير كه به «بشر در ماه» شهرت دارد، از عكسهاي مشهوري است كه از ماه گرفته شده است. اين تصوير عجيب است و جاي تأمل دارد. منطقه «B» نشاندهنده سايهاي است كه روي لباس فضايي فضانورد افتاده است. اگر خورشيد تنها منبع روشنايي باشد و اگر ماه بدون جو باشد، بنابراين سايه بايد بسيار بسيار تاريكتر باشد.
در زمينه تصوير كه با «C» نشان داده شده، شما ميتوانيد به راحتي ببينيد كه هرچه به قسمتهاي دورتر نگاه ميكنيم، تصوير محوتر و تاريكتر ميشود، تا جايي كه كاملا سياه ميشود. اين اتفاق در زمين ميافتد و آن هم به علت جغرافياي جوي است، در حالي كه ماه جو ندارد و اين به آن معني است كه افق ماه نبايد محو باشد. بلكه برعكس بايد بسيار متفاوت و كاملا روشن و واضح باشد.
قسمت «D»، شيئي را نشان ميدهد كه بالاي سطح ماه شناور است. اگر شما ميخواهيد چيزي را ببينيد كه «ناسا» نميخواهد شما آن را ببينيد، به درون كلاه كسي كه از آن عكس گرفته شده، نگاه كنيد. اين عكس يكي از مثالهاي بارز آن است. هيچ كس نميداند كه آن شيء خاص چيست. اما طبق حدس يكي از محققان دقيقا بالاي سطح ماه ساختاري وجود دارد كه به «Castle» معروف است. از هر فضانوردي كه در مورد آن سؤال كنيد، وجود آن را انكار ميكند و دليل آن، اين است كه آنها در هنگام حضورشان در ماه، كلاههاي فضانوردي جلوي چشمانشان دارند، اما چندين تصوير ديگر وجود دارد كه اين «Castle»ها در آنها ديده ميشود.
عكس «H»: اين عكس فضايي كه از بخشي از ماه گرفته شده است، سطح پر از دهانه آتشفشاني ماه را نشان ميدهد. قطعهاي كه با شماره «3» نامگذاري شده، باز هم نشانميدهد كه در آسمان ماه هيچ ستارهاي قابل رؤيت نيست و قسمت «E» نشاندهنده سايه شيء نامعلومي است كه بر روي ماه افتاده است. نميتوان گفت كه اين شيء چيست، اما به هر حال هرچه هست، جايش آنجا نيست.
عكس «I»: اين عكس، عكسي از الن بين است كه يك ظرف آزمايش محيطي مخصوص را در دست خود نگه داشته است. اين عكس توسط دوربيني كه بر گردن Conrad قرار دارد، گرفته شده است. اگر اين تصوير واقعا توسط يك دوربين از روي سينه گرفته شده، بنابراين چرا ما ميتوانيم قسمتي كه با «L» مشخص شده (نوك كلاه بين) را واضح ببينيم؟ مگر اينكه Conrad روي يك صخره بزرگ ايستاده باشد؛ صخرهاي كه با حرف «M» مشخص شده و از درون كلاه فضايي Bear قابل رؤيت است.
يكي ديگر از چيزهايي كه «ناسا» نميخواهد شما آن را ببينيد، آن است كه سايهها از بيش از يك منبع نوري به وجود ميآيند. يك منبع نوري، سايههاي غيرموازي ايجاد نميكند. حرف «N» قسمت تاريك اين جعبه را نشان ميدهد. در اين قسمت بازتابي از يك منبع نوري ديگري غير از خورشيد وجود دارد. ممكن است لباس فضايي آلن، نور مورد نياز را باز بتاباند. قسمتي كه با عدد «7» نشان داده شده است، شيء عجيب و غيرعادي را در آسمان نشان ميدهد. دقيقا نميتوان مشخص كرد كه اين شيء چيست، اما هرچه هست، در آن قسمت قرار دارد.
قسمت «D»، شيئي را نشان ميدهد كه بالاي سطح ماه شناور است. اگر شما ميخواهيد چيزي را ببينيد كه «ناسا» نميخواهد شما آن را ببينيد، به درون كلاه كسي كه از آن عكس گرفته شده، نگاه كنيد. اين عكس يكي از مثالهاي بارز آن است. هيچ كس نميداند كه آن شيء خاص چيست. اما طبق حدس يكي از محققان دقيقا بالاي سطح ماه ساختاري وجود دارد كه به «Castle» معروف است. از هر فضانوردي كه در مورد آن سؤال كنيد، وجود آن را انكار ميكند و دليل آن، اين است كه آنها در هنگام حضورشان در ماه، كلاههاي فضانوردي جلوي چشمانشان دارند، اما چندين تصوير ديگر وجود دارد كه اين «Castle»ها در آنها ديده ميشود.
عكس «H»: اين عكس فضايي كه از بخشي از ماه گرفته شده است، سطح پر از دهانه آتشفشاني ماه را نشان ميدهد. قطعهاي كه با شماره «3» نامگذاري شده، باز هم نشانميدهد كه در آسمان ماه هيچ ستارهاي قابل رؤيت نيست و قسمت «E» نشاندهنده سايه شيء نامعلومي است كه بر روي ماه افتاده است. نميتوان گفت كه اين شيء چيست، اما به هر حال هرچه هست، جايش آنجا نيست.
عكس «I»: اين عكس، عكسي از الن بين است كه يك ظرف آزمايش محيطي مخصوص را در دست خود نگه داشته است. اين عكس توسط دوربيني كه بر گردن Conrad قرار دارد، گرفته شده است. اگر اين تصوير واقعا توسط يك دوربين از روي سينه گرفته شده، بنابراين چرا ما ميتوانيم قسمتي كه با «L» مشخص شده (نوك كلاه بين) را واضح ببينيم؟ مگر اينكه Conrad روي يك صخره بزرگ ايستاده باشد؛ صخرهاي كه با حرف «M» مشخص شده و از درون كلاه فضايي Bear قابل رؤيت است.
يكي ديگر از چيزهايي كه «ناسا» نميخواهد شما آن را ببينيد، آن است كه سايهها از بيش از يك منبع نوري به وجود ميآيند. يك منبع نوري، سايههاي غيرموازي ايجاد نميكند. حرف «N» قسمت تاريك اين جعبه را نشان ميدهد. در اين قسمت بازتابي از يك منبع نوري ديگري غير از خورشيد وجود دارد. ممكن است لباس فضايي آلن، نور مورد نياز را باز بتاباند. قسمتي كه با عدد «7» نشان داده شده است، شيء عجيب و غيرعادي را در آسمان نشان ميدهد. دقيقا نميتوان مشخص كرد كه اين شيء چيست، اما هرچه هست، در آن قسمت قرار دارد.
عكس «J»: اين تصوير ميتواند بهترين مدرك براي ادعاي ما باشد. به داخل كلاه او نگاه كنيد. اگر شما در عكس قبل، تصوير دو فضانورد را در كلاه وي نديديد، اكنون ميتوانيد آن را مشاهده كنيد. دو نفر بودند، نه سه نفر و همچنين ملاحظه داشته باشيد كه در عكس قبلي نفر سوم را از عكس خارج كرده بودند، در حالي كه اين دو عكس در اصل يكي هستند، نه دو تا.
عكس «K»: اما در اين عكس چيزهايي ديده ميشود كه در عكس قبلي نبود. نگاهي به منطقه دايرهاي بيندازيد. در اين قسمت، شما شيارهايي را در سمت چپ «ولگرد ماهي» ميبينيد. آيا ميتوانيد قبول كنيد كه اين شيارها طبيعي است؟ درواقع شما براي داشتن چنين شيارهايي، احتياج به مخلوطي از تركيبات مركب و آب داريد؛ آب در ماه! و اگر شما به صخرهاي در سمت چپ و پايين تصوير با حرف «R» دقت كنيد، متوجه خواهيد شد كه يك حرف «C» بر روي آن حك شده است؛ شايد اين يك شيرين كاري كوچك توسط بخش پشتيباني باشد.
عكس «L»: گفته ميشود، اين نخستين جاي پاي گذاشته شده روي ماه است. به نظر من اين تصوير ساختگي است. به نظر شما زمينه تصوير خاك و رس نيست؟ جاي نوك انگشتان پا كمي پيچخوردگي دارد و حلقه مانند است. من علت آن را سايه ايجاد شده توسط جاي نوك انگشتان ميدانم، اما چطور يك جاي پا ميتواند سايهاي به اين بزرگي داشته باشد؟ به نظر ميرسد كه شخص در اين قسمت در حال نشسته است. به هر حال جاي پا به آن شكلي كه بايد باشد، نيست.
عكس «M»: اين عكس، آلدرين را در حال پايين آمدن از نردبان در عمليات آپولو 11 نشان ميدهد. او در سايه بزرگ ايجاد شده توسط «LM» قرار دارد و با توجه به نبود جو و مولكولهاي هوا در ماه، ما نبايد قادر به ديدن وي باشيم.
عكس «N»: اگر شما تا به حال باور داشتيد كه پرچم در اصل توسط فضانوردان آپولو در ماه جا گذاشته شد، اين عكس ممكن است. شما را دوباره به فكر فرو ببرد. اين نيز نقاشي از يك هنرمند است كه نشاندهنده لحظه ترك ماه توسط «LM» است. آيا شما تاكنون مكاني را كه پرچم در آن نصب شده بود ديدهايد؟ حدس من اين است كه پرچم در جايي به فاصله 10 تا 20 فوت از «LM» قرار داده شده بود. با توجه به اين عكس، آيا پرچم نبايد سوخته باشد؟ و آيا نبايد از اين لكه از زير «LM» عكس گرفته شده باشد و آيا نبايد در محل فرود «LM» يك سوراخ بزرگ باشد؟
نكات جالب
درجه حرارت متوسط در اوقات روز در ماه، بين 260 تا 280 درجه فارنهايت ميباشد. در چنين دمايي، فيلمها ذوب و حيات بشريت نيز بسيار سخت ميشود و حتي ممكن است شما در آنجا بميريد!
اين امكان وجود ندارد كه ما در ماه بتوانيم تصاوير را با دوربين بگيريم، زيرا فيلم عكاسي در 250 درجه فارنهايت ذوب ميشود، هرچند فيلمي كه فضانوردان استفاده ميكردند، فيلم معمولي نبوده و در اين دما ذوب نميشود. فضانوردان آپولو از فيلمي شفاف با طراحي مخصوص، استفاده ميكردهاند كه بنا بر قرارداد سازمان «ناسا» ـ براي يك محيط شبيه ماه مطابق قرارداد ـ با «كداك فيلم» در بدترين حالت از 200 درجه فارنهايت ذوب نميشود و حتي تا 500 درجه فارنهايت ذوب نميشود. دوربينها در داخل سيستم حفاظتي قرار داشتند كه دماي آنها را سرد نگه دارد، موقعيت در ماه با شرايط بدون هوا با موقعيت در اجاق متفاوت است و انتقال دما به سه صورت كنوانسيون تماس و تابش انجام ميگيرد. در ماه انتقال دما فقط به صورت تابش Radiation انتقال مييابد و گرماي تابشي ميتواند از شياي انعكاس يابد كه آن را در موادي مانند اجسام به رنگ سفيد كه نور را منعكس ميكنند؛ قرار داده باشند. بدنه دوربين و لباسهاي فضانوردان نيز از جنس سفيد است.
دما در هنگام شب (در قسمت پشت ماه) تا 41- درجه فارنهايت پايين ميآيد. در دماي 40- درجه فارنهايت، اشيا بسيار ترد و شكننده ميشوند، دستگاههاي الكترونيكي به خوبي كار نميكنند و باتريهاي ماشينها به سختي روشن ميشوند. تفاوت بسيار زياد دماي شب و روز از قسمت تاريك تا قسمت روشن، باعث انقباض و انبساط اشيا و نيز خرد شدن آنها و يا دستكم كاركرد ناصحيح آنها ميشود.
فضاي تحت كنترل راديويي سياره ما، تنها بين 250 تا 750 مايل را پوشش ميدهد كه به حد آن كمربند VanAllen گفته ميشود. اين كمربند ما را از قرار گرفتن در معرض امواج راديويي زياد حفظ ميكند. ماه حدود 200 هزار مايل از زمين فاصله دارد. بنابراين براي رفتن به ماه بايد از اين كمربند عبور كنيم. اين عمل غيرممكن است، مگر اينكه شما در 4 فوت سرب محاصره شده باشيد.
چرا گرانش و جاذبه ماه كه يكششم مقدار گرانش زمين است، باعث ميشود كه فضانوردان، گاهي جست و خيز كنند و روي هوا باشند و گاهي درست مثل اينكه روي زمين راه ميروند، حركت كنند؟ هنگامي كه يك فضانورد زانوهاي خود را خم ميكند تا با آخرين توان خود بپرد، بيشتر از دو فوت نميتواند بپرد و اين تنها يك تعبير دارد. به نظر شما تعبيرش چيست؟ آنان بيشتر از آنكه يك انسان عادي ميتواند در روي زمين ميتواند بالا بپرد، نميتوانند بالاتر بپرند. چرا؟ همچنين بارها ديده شده كه فضانوردان در هنگام فرود به سختي روي زانوهاي خود فرود ميآيند. آيا در اين حالت آنها در معرض خطر پاره يا سوراخ شدن لباسهاي فضانوردي خود كه هواي داخل آن تنظيم شده است قرار ندارند؟
چرا كيفيت فيلمي كه از آپولو 11 گرفته شده در مقايسه با عملياتهاي بعدي آپولو پايينتر است. با توجه به اينكه افراد بيشتري فيلم عمليات آپولو 11 را نگاه ميكردند، در مقايسه با عملياتهاي ديگر آپولو كمتر مشكوك به نظر ميرسيدند؟
دوربين تلويزيوني آپولو 11، دوربين سياه و سفيد بوده كه در آن يك نمايشگر تلويزيوني با درجه 10 فريم در ثانيه در 320 خط در هر فريم استفاده ميشده است. تصاوير براي پخش جهاني ميبايست، براي تلويزيونهاي معمولي تبديل ميشدند. در سيستم تصاوير تلويزيوني آمريكا با استاندارد EIA تعداد فريم در ثانيه در 525 خط در هر فريم ميباشد و تصاوير در يك مونيتور 10 اينچي سياه و سفيد مشخص ميشدند و يك دوربين ويدكن بر روي صفحه قرار داشته كه تصاوير براي سيستم EIA اسكن شده بودند.
تعدادي تصاوير ويژه بر روي صفحه نمايش داده شد كه برخي از اين تصاوير و انعكاسها به وسيله نور خورشيد ايجاد شده بود و بر روي كلاه فضانوردان مشخص شده بود كه بر روي لنز دوربينهاي متصل به تلويزيون به نمايش در ميآمد اين انعكاسهاي شبح مانند براي عموم قابل ديدن بودهاند و بقيه انعكاسات بر روي صفحه مانيتور از نقاطي بودهاند كه از تبديلات اپتيكي به وجود آمدهاند.
ميليونها شهابسنگ كوچك وجود دارند كه با سرعتي معادل 6000 مايل در ساعت در حال حركتاند و ميتوانند سفينه را تكه تكه كنند.
بررسي دفاعيه «ناسا» از سفر انسان به كره ماه
انتشار گزارش تحت عنوان «آيا سفر انسان به ماه، يك دروغ بزرگ بود؟» با انعكاس گستردهاي در ميان خوانندگان مواجه شد. در اين ميان برخي از بينندگان ، اين بحث را قديمي دانسته و شماري ديگر نيز با اشاره به برخي دلايل علمي، آن را رد كردند. همچنين گروهي ديگر، اين سؤال را مطرح ساختند كه در صورت ساختگي بودن سفر به ماه، چرا دانشمندان شوروي ـ كه در آن زمان جديترين رقيب ايالات متحده در اكتشافات فضايي به شمار ميرفتند ـ به افشاي آن اقدام نكردند؟
ديگر پرسشهاي بينندگان و دفاعيات «ناسا» از سفر انسان به كره ماه، به تفصيل در متن اين گزارش درج شده است.
گفتني است، علت انتشار گزارشات مربوط به سفر ماه، طرح دوباره سفر به اين سياره در دهه دوم قرن بيستويكم است. جورج بوش هفته گذشته اعلام كرد كه طرحي را براي سفر انسان به ماه و ايجاد پايگاهي پژوهشي در اين سياره براي دهه آينده ارايه خواهد داد. اين امر نشاندهنده آن است كه مراكز تحقيقاتي ايالات متحده، تاكنون قادر به حل مهمترين مشكل سفر انسان به ماه، كه همان بازگشت انسان از اين كره است، نشدهاند و براي دستيابي به تكنولوژي پرواز دوباره سفينه از سطح ماه به زمين، دستكم به 15 سال زمان ديگر نياز دارند.
از سويي ديگر برخي اخبار، حكايت از بزرگنمايي و انتشار گزارشهاي ساختگي از موفقيتهاي فضايي شوروي نيز در دهههاي 60 تا 90 دارد.
گفتني است، اين اخبار از نوعي تباني ميان دو ابرقدرت قرن بيستم در تبليغات و بزرگنمايي فعاليتهاي فضايي خود حكايت ميكند.
در بخش دوم گزارش ، پاسخهاي «ناسا» (سازمان فضايي ايالات متحده) به ابهامات وارده به سفر انسان به كره ماه طرح شده و صحت اين پاسخها ارزيابي ميشود.
در ابتدا براي آشنايي بيشتر مخاطبين مشخصات عمده کره ماه را شرح ميدهيم.
سطح کره ماه به دو بخش مهم تقسيم ميشود؛ بخش Maria که پيشينيان به دليل روشن بودن آن دورنماي ريزش آب بر روي سطح ماه را آبشار ميگفتند و بعداً مشخص گرديد که قسمت روشن ماه، منطقه گدازههاي جامد آتشفشاني ميباشد که بيش از ميليونها سال پيش هنگاميکه ماه به صورت آتشفشاني فعال بوده، تشکيل شدهاند که اين قسمتهاي ماه به نام «اقيانوس» ناميده ميشوند.
بخش ديگر ماه Terrae يا «سرزمين» ناميده ميشود که اين قسمتهاي روشن بخش قديمي ماه بوده و آنها به وسيله حفرههاي بيشماري پوشيده شدهاند و آن مکانها از تاثيرات زماني ميليونها سال پديد آمدهاند.
حفرههاي Tycho
اين حفرهها که از روي زمين هم مشخص ميباشند حفرههاي غول پيکري داراي ديوارههايي به بلنداي 5/4 کيلومتر و 85 کيلومتر محيط آنها ميباشد و اين Tychoها در موقع برخورد شهاب سنگهاي آسماني به سطح ماه به وجود آمدهاند که در محل مذاب آن شهاب سنگها ايجاد شدهاند. (تصوير 1)
قسمتهاي آرام سطح ماه (Mare Tranquillitatis)
Mare Tranquillitatis قسمتي از ماه است که اولين فرود در آنجا بوده است. شما ميتوانيد صفحهاي را که فضانوردان در آنجا گذاشتهاند، ببينيد. اين نميتواند حقه باشد به خاطر اينکه روي ماه هيچ بادي نيست که آن را خراب کند؛ اگر چنين اتفاقي واقعاً افتاده باشد!
چگونه ماه شکل گرفت
تاکنون نحوه شکلگيري ماه مشخص نشده و آخرين نظريه در اين زمينه، آن است که يک برخورد بين زمين با يک سيارهاي به اندازه مريخ آن را به وجود آورده است.
نداشتن اتمسفر در سطح ماه باعث ميشود که انسان در برابر تابش نور خورشيد بدون دفاع باشد و به راحتي اشعه ماوراء بنفش و مادون قرمز و اشعههاي راديو اکتيويته روي بدن انسان تأثير مخرب داشته باشد.
فقط نصف ماه از زمين قابل مشاهده است زيرا زمان چرخش ماه به دور محور خودش دقيقاً برابر زمان چرخش ماه به دور زمين است.
نيرويي که از ماه بر زمين وارد ميشود، مشابه تأثيري است که حرکت زمين بر روي ماه ميگذارد. وقتي که سرعت چرخش زمين به دور محور خودش کم ميشود، مشابه وضعيتي است که ماه به دور محور خودش ميچرخد براي همين است که ما فقط ميتوانيم ماه را از يک سمت ببينيم. اين حالت مشابه قمر سياره پلوتو ميباشد که قمر Charon از يک سمت پلوتو ديده ميشود.
دورههاي زماني از ماه به نظر ميرسد که ماه تحليل رفته و بعضي مواقع جمع ميشود و مردمان قديم از اين خاصيت براي تعيين تقويم خود استفاده ميكردند.
اين عکس سفينه آپولو 11 ميباشد، سفينهاي که آمريكاييها ادعا ميکنند که آخرين تکنولوژي و فناوري آن زمان روز در آن به کار رفته بود، البته با پنجرههاي بدون حفاظ و تجهيزات مکانيکي !!! (عكس شماره 2)
پس از آشنايي مختصري با کره ماه باز برميگرديم به پاسخهاي «ناسا» در مورد سفر به کره ماه
1ـ عدم وجود ستارگان در آسمان ماه در عکسهاي «ناسا»
«ناسا» در اين مورد اعلام نموده است که در حقيقت هيچگونه اختلافي بين آسمان ماه و آسمان زمين هنگام روز وجود ندارد، در حقيقت علت اينکه آسمان زمين آبي است، به علت وجود اتمسفر ميباشد و در ماه به علت نبود اتمسفر، سياه ميباشد، به همين دليل است که انسان نميتواند ستارگان را در روز از روي زمين مشاهده نمايد.
سطح ماه بسيار روشن و حتي روشنتر از روشنترين روز در گرمترين بخش از جهان است.
اين مشخص است وقتي درباره آن فکر كنيد که در ماه هيچگونه ابر يا اتمسفري وجود ندارد و در مقايسه با اين سطح روشن ماه هيچ ستاره اي آشکار نيست و ستارگان بسيار تاريکاند.
همچنين «ناسا» ادعا ميکند که شما نميتوانيد همزمان از يک شي خيلي تاريک و يک شي خيلي روشن عکس بگيريد زيرا اگر شما دوربين را بر روي شي روشن تنظيم نماييد (با به کارگيري يک آشکارساز پرسرعت) نميتوانيد جسم تاريکتر را در عکس نشان دهيد و اگر دوربين را بر روي جسم تاريک تنظيم كنيد بنابراين جسم روشن خيلي تيره و به صورت يک لکه به نظر ميرسد.
دوربينها و فيلمهاي سفينههاي آپولو براي گرفتن عکس و فيلم بر روي سطح ماه طراحي شده بودند و آنها براي گرفتن عکس از ستارگان طراحي نشده بودند. اين بدان معني نيست که ستارگان در آنجا وجود ندارند. دوربينها براي گرفتن عکس از فضانوردان و سطح روشن ماه تنظيم شده بودند.
نگاهي علمي به اين ادعاي سازمان «ناسا» که چرا ستارگان در عکسها مشهود نيستند ما را به اين نتايج ميرساند.
هم اکنون به بررسي تصوير زير که در سايت «ناسا» قرار دارد ميپردازيم.
تصوير A توسط «ناسا» منتشر شده است که همزمان، هم از سطح روشن ماه و هم از سطح زمين که در آسمان ماه ميباشد عکس گرفته شده که اين مورد در تناقض با ادعاي پيشين «ناسا» که همزمان نميتوان از دو شي روشن و تاريک عکسبرداري نمود، ميباشد.
و همه ميدانيم که در کنار زمين سيارات و ستارگان زيادي وجود دارند که روشنتر از زمين بودهاند و هيچگونه عکسي از آنها گرفته نشده است.
در عکس B هم دو نقطه نوراني درسمت چپ نمايان است و تعدادي ديگر از اين عکسها در سايت «ناسا» موجود ميباشد.
2ـ ادعاي «ناسا» در پاسخ به اينکه تنها منبع نوري در ماه، خورشيد است و چرا ما ميبايست، اجسام موجود در سايه را ببينيم بدين شرح است که با توجه به اينکه خورشيد، تنها منبع نوري مستقيم در ماه است اما منابع نوري غير مستقيم نيز به صورت انعکاسي وجود دارد که بعضي اوقات اين نورهاي انعکاسي بسيار قابل توجه ميباشد و جواب کليه سؤالات در اين مورد نور انعکاسي است. لباس فضانوردان سفيد و تازه ميباشد، بنابراين نور را به خوبي منعکس و اجسام ديگر اطراف آن را روشن مينمايد. مانند عکسي که در يک روز آفتابي زمستان در محيط پر از برف گرفته شود و عکاسان روي زمين نيز دقيقاً از همين روش براي عکسبرداري استفاده مينمايند، آنها کسي را که يک صفحه روشن سفيد رنگ و يا يک لباس سفيد رنگ بر تن دارد در سايه قرار داده و از او عکسبرداري مينمايند و اين انعکاس نور، شخصي را که در سايه قرار دارد روشن مينمايد و از سايههاي تاريک در زمين عکسبرداري ميكند.
در اين زمينه نظر مخاطبين را به دو اصل مهم انعکاس نور جلب مينماييم، يکي آنکه نور در محيطي که ميخواهد انعکاس يابد ميبايست حاوي فوتونهاي لازم براي انعکاس نور باشد در اين زمينه نبايد شرايط بدون اتمسفر ماه را با زمين که داراي اتمسفر ميباشد همتراز قرار داد و اصل دوم آنکه شرايط انعکاس نور و ميزان و چگونگي آن دقيقاً رابطه مستقيم با چگالي و اتمسفر و سطح منعکسکننده دارد که در اين زمينه شرايط ماه و زمين کاملاً متفاوت است.
مورد ديگر در ادعاي «ناسا» اين است که لباس سفيد و تازه فضانورد مانند يک منبع نوري عمل مينمايد که اطراف خود را کاملاً روشن ميکند که اين ادعا هم در نوع خود جالب ميباشد.
3ـ عکسهايي که از محل فرود سفينه آپولو در هنگام نشستن بر روي سطح ماه به جا مانده است مشابه عکس c نشان ميدهد که محل فرود LM داراي هيچگونه گودال نميباشد و همچنين نيروي رانشي10500 پوندي که راکت آپولو ميبايست برروي زمين ايجاد مينمود اثري يافت نميشود.
اين تصوير به وسيله Buzz Aldrin از سطح زمين زير راکت گرفته شده است.
«ناسا» اعتقاد دارد که در زير اين قسمت بخش سوختهاي وجود دارد و همچنين يک شيار که با فلش نشان داده شده است به وسيله يکي از ارابههاي فرود در زير LM به وجود آمده و بر روي سطح ماه کشيده شده است، البته نيروي 10500 پوندي نيروي زيادي است که ميتواند يک سوراخ بزرگ در سطح ماه ايجاد كند. اما «ناسا» ميگويد که آقاي آرمسترانگ موقع نشستن بر روي ماه موتور سفينه آپولو را خاموش کرده و به همين دليل سفينه کشيده شده است (محل فلش روي عکس فوق ).
«ناسا» همچنين اعلام ميکند که يک سنسور ريسماني وجود داشته که وقتي آن ريسمان با سطح ماه تماس پيدا ميکرد اين سنسور به فضانورد اعلام مينمود که موتورها را خاموش نمايد اين عمل باعث ميشد که از برخورد سفينه جلوگيري شده و همچنين از صدمه زدن به آن جلوگيري شود.
«ناسا» همچنين اعلام كرد که يک نقطه خاص را براي فرود در نظر نداشته و سفينه هم به صورت عمودي فرود نيامده و محلي که بايد سفينه در آنجا فرود ميآمد، بستگي به اين داشت که خالي از صخره باشد و بايد در زاويه خاصي فرود ميآمد که در سطح ماه سر خورده تا بايستد.
اما با توجه به عکس اگر توجيه «ناسا» براي اين عکس درست باشد، آيا شما فکر ميکنيد يک متر کشيده شدن ارابه فرود بر سطح ماه برابر با نيروي رانش 10500 پوندي است.
عکس جاپاي معروف «ناسا» که به عنوان اولين جاپاي انسان که بر روي کره ماه پياده شده است در فاصله دو متري سفينه آپولو 11 بوده است. در اين عکس وزن کلي فضانورد به همراه لباس فضانوردي او حدود 150 کيلوگرم است. آيا شما فکر ميکنيد سفينه آپولو با وزن بيش از 1800 کيلوگرم شياري که به هنگام کشيده شدن بر سطح ماه ايجاد مينمايد بهاندازه شياري است که در عکس بالا با علامت فلش نشان داده شده است.
4- «ناسا» در زمينه اختلاف جهت سايه اجسام در عکسها توضيح ميدهد که دليل اينکه فاصلههاي اجسام که سايه آنها انتشار يافته زياد ميباشد لذا زاويه سايهها با هم اختلاف دارد و همچنين اين تصاوير به صورت دو بعدي نمايش داده شده که نميتوان مسافت را دقيقاً مشخص نمود.
در اين زمينه به شکلهاي زير توجه شود که در آنها فاصله بين اجسام بسيار کم ميباشد ولي جهت سايهها با هم اختلاف دارد. همچنين خورشيد که تنها منبع نوري روشنکننده سطح ماه ميباشد، در فواصل ميليون سال نوري ماه قرار دارد، بنابراين جهت تابش آن براي قسمتهاي مختلف حتي با فاصله طولاني بيش از صدها کيلومتر هم تقريباً در يک سمت ميباشد.
در حالي كه در آمريكا زمزمههايي مبني بر سفر مجدد انسان به كره ماه پس از گذشت بيش از 32 سال از آخرين سفر آغاز شده است، بسياري از كارشناسان و صاحبنظران امور فضايي معتقدند كه سفر آرمسترانگ در سال 1969 با آپولو 11 به سطح كره ما و 6 سفر ديگر با آپولوهاي 12 تا 17 كه طي كمتر از 3 سال انجام شد، يك نمايش تلويزيوني و دروغي بزرگ براي فريفتن افكار عمومي بود.
هرچند از اواخر دهه نود، اين ايده به تدريج در ميان نخبگان آمريكايي رواج يافته است اما با تجزيه و تحليل تصاوير منتشر شده از سوي «ناسا» و تطبيق آن با اصول علمي، احتمال صحت اين ادعا افزايش يافته است. پاسخهاي متناقض و قابل تشكيك «ناسا» به ابهامات طرح شده نيز به تقويت اين افشاگري منجر شده است.
« ماباانتشار تصاوير تجزيه شده و ادله علمي اين نظريه، مخاطبان خود را با موضوعي كه ممكن است در سالهاي آينده حاكميت ايالات متحده ـ به ويژه «ناسا» و پنتاگون را با چالشي گسترده مواجه كند ـ آشنا سازيم.
دانشمندان و متخصصان عالم اخترشناسي و اكتشافات فضايي، پيش از اين، حقايق مربوط به سفر تخيلي آمريكاييها به كره ماه را بررسي كردند، اما شبكه تلويزيوني FOX در تاريخ 15 فوريه 2001 برنامهاي با عنوان «تئوري دسيسه» پخش كرد كه نظر بسياري از منتقدان سفر تخيلي انسان به كره ماه را به چالش كشانيد و كمكم اسرار ديگري از اين پروازهاي تخيلي براي جهانيان آشكار شد. اين مباحث كه در چند سال اخير با مذاكرات و مباحثاتي با كارشناسان NASA پيگيري شده، هر روز واقعيات بيشتري را آشكار ميسازد و با وجود ادله فراوان عقلي و منطقي، راز اين دروغ 32 ساله را برملا ميكند.
ماضمن ارايه گزارشي از اين ادعاي كذب آمريكاييها، ضمن نگارش ادعاهاي منتقدان سفر به ماه و همچنين ارايه ادله سازمان «ناسا» با ارايه شواهد براي آگاهي عمومي در ارتباط با بزرگنمايي آمريكاييها، واقعيات پشت پرده را روشن ميكنيم.
از سال 1958 كه آغاز عمليات فضايي بوده، تا سال 1969 ـ كه آمريكاييها ادعا كردند با فرستادن سفينه آپولو 11 به كره ماه، پيشتاز سفر انسان به كره ماه بودهاند، 11 سال ميگذرد. آنان ميگويند كه در اين 11 سال به چنان تكنولوژي دست يافتهاند كه ظرف ميتوانند فقط مدت 3 سال، 7 سفينه به نامهاي آپولو 11 تا 17 به كره ماه بفرستند. با اين حال چرا فضانوردان آمريكايي كه در آن زمان در مدت 4 روز به كره ماه رفت و آمد داشتند و از سال 1972 تاكنون پس از گذشت 32 سال، آنان نتوانستهاند به كره ماه هيچگونه مسافرتي داشته باشند.
در اين سلسله مقالات علمي، ضمن بررسي ديدگاههاي علمي در اين زمينه، نحوه نگرش سازمان «ناسا» به اين موضوع و همچنين چگونگي عملكرد و حقههاي سينمايي به كار رفته در اين دروغ بزرگ قرن را تشريح كردهايم. در مقاله اول اين بخش، شمهاي از برخي موارد نقض قوانين تثبيت شده علمي با نمايش تعدادي عكس مشخص ميشود و در بخشهاي ديگر قوانين علمي در اين زمينه مورد تجزيه و تحليل قرار خواهد گرفت.
جعلكنندگان سفر به ماه؟
Neil Armstong، در 20 جولاي 1969 نام خود را به عنوان نخستين بشري كه پاي در كره ماه گذاشت، در تاريخ ثبت كرد، با اين حال برخي معتقدند همه آنها ساختگي بوده است. آيا آنها با راضي كردن ما به اينكه آرمسترانگ به ماه رفته، كار فوقالعادهاي انجام دادهاند؟ آيا «ناسا» در خلق تصاوير زيبا از فضانوردان بر روي ماه، از خود ابتكار عمل به خرج داده است؟
با وجود آنكه رفتن به ماه، كاري بسيار فوقالعاده و سرگرمكننده و جالب بود، بعد از هفتمين سفر به ماه متوقف شد. «ناسا» ميگويد، اين سفرها به خاطر كمي بودجه تعطيل شدند و اضافه ميكند، آنها ميخواستند تمركز خود را بر ايجاد يك پايگاه فضايي و همچنين وسيلهاي كه بتواند آنها را به آن پايگاه (يا شاتل فضايي) معطوف سازند، ولي آيا هزينه شاتل كمتر از هزينه رفتن به ماه بود؟
تكنولوژي
آيا شما هيچگاه به ميزان پيشرفت تكنولوژياي كه جهان در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 داشته، فكر كردهايد؟ آيا اين ميزان تكنولوژي قادر بود سه نفر را از جو زمين خارج كرده و دو نفر آنان را به ماه ببرد؟ شايد! اما اين كار چگونه ممكن بوده است؟ جالب است كه بدانيم حافظه كامپيوترهايي كه در عملياتهاي آپولو از آن استفاده ميشده، تنها به اندازه حافظه يك ماشين لباسشويي پيشرفته امروزي بوده و اين كامپيوترها همچنين فضاي بيشتري از آنچه فضاپيما و سفينهها داشتهاند، اشغال ميكرد. با دانستن اين مطالب و اين حقيقت كه تكنولوژي در دهه 60، بسيار ضعيف بوده، پس چگونه «ناسا» توانسته است دههاهزار عكس با آن كيفيت بالا را خلق و ضبط كند؟ حال آنكه حتي كامپيوترهاي مخصوص اين كارها اصلا وجود نداشته است؟
عكسها
اگر عكسهاي فضانوردان در جايي غير از زمين گرفته شده بود، فضانوردان چه احتياجي داشتند كه در جلوي صفحات آبي بايستند؟ شايد براي يك عكس ساختگي از ماه، ژست گرفته بودند و قرار بوده عكس آنها در آن تصوير جعلي قرار داده شود! دانستن اين مطالب در مورد اين عكسها، موضوعاتي جدالبرانگيز است. مثلا اينكه چرا ما در هيچ كدام از عكسهاي «ناسا» از ماه، ستارهاي نميبينيم. آيا آنها به هنگام ساختن زمينههاي جعلي براي عكسها، فراموش كردهاند كه ستارهها را اضافه كنند؟ «ناسا» مدعي است، خورشيد تمام انوار ستارگان در فضاي ماه را بلوكه ميكند. اين مسأله باوركردني نيست. تنها دليلي كه باعث ميشود آسمان ماه سياه و آسمان زمين آبي باشد، نبود جو و اتمسفر در ماه و در مقابل، وجود اتمسفر در زمين است. ما هيچگاه در شب در كره ماه نبودهايم. منظور من اين است كه ما به هزاران دليل نميتوانيم در قسمت تاريك ماه ـ كه همان قسمت دورتر و پشت ماه نسبت به زمين است ـ فرود آييم. يكي از دلايل آن، سردي بيش از حد آن قسمت و همچنين نبود امكان برقراري ارتباطهاي راديويي است. پس بنابراين زماني كه بشري بر روي كره ماه است، در اصل در قسمت نزديكتر آن است، طوري كه ميتوانيم بگوييم آن لحظه، از لحظات روز در ماه است.
علت اينكه ما نميتوانيم ستارهها را در روز ببينيم، وجود اتمسفر نيست. اگر اين طور باشد، پس چرا ما آنها را در شب ميبينيم؟ علت آن است كه خورشيد بسيار روشنتر از هر نور ديگري است و به اين دليل، نميتوانيم آنها را ببينيم. اگر شما اين مسأله را باور نداريد يك چراغ قوه را در روز روشن كنيد، و يك جنگ نوري با خورشيد به راه بيندازيد. مطمئنا فرد پيروز، شما نيستيد و .... شما نميتوانيد نور چراغ قوه را در روز هنگامي كه آن را در مقابل خورشيد گرفتهايد، ببينيد.
به عكسهاي زير نگاه كنيد. مطمئنا آنها را قبلا ديدهايد. اينها تنها عكسهاي عادي هستند كه در طول 7 سفر به ماه گرفته شدهاند.
ميبايست آسمان ماه پر از ستاره باشد اما هيچكدام از اين ستارههاي درخشان آسمان در عكسهاي سفينههاي آپولو پيدا نيست. «ناسا» اعتقاد دارد، به دليل اينكه عكسها از سطح ماه گرفته شده و دوربينها بر روي آن تنظيم شده است، بنابراين نميتوان ستارهها را نشان داد به همين دليل، تصاويري كه از كره زمين از مدار آن گرفته ميشود بدون ستاره هستند. ستارهها آنجا هستند ولي ظاهر نميشوند و بين ديدن ستارهها تا عكسبرداري از آنها تفاوتهايي وجود دارد. فضانوردان اگر بخواهند، ميتوانند، ستارهها را در عكسبرداري به نمايش بگذارند نميخواستند كه از ستارهها عكس بگيرند و فقط ميخواستند از فعاليتهاي انسان در كره ماه عكسبرداري نمايند. اين ادعاي «ناسا» بسيار عجيب و فريبكارانه است، زيرا عكسهايي كه تمامي آنها براي 4 ثانيه بوده و توسط سازمان «ناسا» در اين 32 سال تهيه شده و Ehdeavour و شاتلهاي ديگر از مناطق زمين تهيه كردهاند، به راحتي و به وضوح روشني كليه ستارگان نوراني را هم به نمايش ميگذارد و هر گاه از فضا عكسبرداري شده ستارگان در آن مشخصند به عكسهاي ضميمه در اين زمينه دقت نماييد.
هنگامي كه lunar modak ـ سفينهاي كه براي نخستين بار به كره ماه رفت و ما از اين پس آن را با «LM» نشان ميدهيم ـ روي ماه فرود ميآيد، موتورهاي قوي آن، فشاري معادل 3000 پوند بر سطح ماه وارد ميكند. اين امر باعث ايجاد سوراخي بزرگ بر روي سطح ماه خواهد شد كه محل آن دقيقا زير محل فرود «LM» ميباشد (در تصوير مقابل با حرف «E» نشان داده شده است. اگر شما همچنين به قسمتي كه با حرف «F» نشان داده شده، دقت كنيد، جاي پايي مشكوك را خواهيد ديد. حال، چگونه ممكن است زير يك سفينه ساكن ـ كه در طول حضورش در ماه تكان نخورده، جاي پايي به وجود آيد؟ براي اين كار آنها ميبايست، پيش از گرفتن عكس، «LM» را از جايي كه پيشتر در آن بوده، به مكان فعلي آن كه در تصوير مشخص است، جابجا كرده باشند.
عكس «A»: آيا تصاوير نيل آرمسترانگ را به هنگام پايين آمدن از نردبان در حالي كه با همه مردم جهان صحبت ميكرد، به خاطر داريد؟ و آيا به خاطر ميآوريد كه دوربين دقيقا بايد در كجا قرار ميداشت تا ما بتوانيم آرمسترانگ را از روبرو ببينيم؟
پس چرا ما اين دوربين را در هيچ تصويري از جمله تصوير مقابل نميبينيم؟ اين تصوير، عكسي است كه توسط نيل آرمسترانگ دقيقا پس از خروج وي از «LM» گرفته شده و نشاندهنده خروج باز آلدرين (Buzz Aldrinl) از «LM» و آغاز حركت وي به سمت پايين، يعني پايين آمدن از نردبان و قرار گرفتن بر روي ماه است. دوربيني كه يك يا دو دقيقه پيش از فرود نيل فيلمبرداري كرده، كجاست و چرا در اين عكس ديده نميشود؟
عكس «B»: اين عكس نشاندهنده نمايي از «LM» است. اگر به قسمتي كه با حرف «H» نشان داده شده، دقت كنيد، ميبينيد كه ستارهاي در آسمان ماه وجود ندارد. اگر به قسمتي كه با حرف «G» نشان داده شده است، بنگريد، متوجه ميشويد كه شما ميتوانيد پرچم آمريكا را به وضوح و با روشنايي كامل در سمت تاريك «LM» ببنيد. بنابراين، اين نميتواند تصويري از ماه باشد، زيرا اگر چيزي در روي ماه در سايه قرار گيرد، به هيچ وجه ديده نميشود.
اگر ما ميتوانيم اشيا را بر زمين در سايه ببينيم، به علت وجود مولكولهاي هواست كه ميتواند نور را با خود حمل و مسير آن را تغيير و آن را در اطراف شيء حركت دهد. در واقع نور، بازتاب مولكولهاي هواست كه ميتوانند قسمت تاريك اجسام را روشن كنند و همچنين جو، اشعههاي خورشيد را منحرف ميكند و باعث ميشود كه آسمان، آبي به نظر برسد. اما در ماه هيچ جوي وجود ندارد تا نور را پخش يا منحرف كند، بنابراين آسمان آن كاملا سياه است و اشيا در سايه ديده نميشوند.
از سوي ديگر نور خورشيد در روي ماه، خيرهكننده و كوركننده است. به همين دليل فضانوردان، صفحاتي با رنگ طلايي اندود شده را بر روي كلاهكهاي خود ميپوشند تا بتوانند 95 درصد از نور خورشيد را تقليل دهند.
قسمتهاي تاريك اجسام در عكسهاي «ناسا» بايد كاملا سياه باشد، در حالي كه قسمتهاي روشن آن بايد بسيار روشن باشد، اما تمامي عكسهاي فعلي «ناسا» از ماه، روشنايي ملايمي دارد و به نظر ميرسد كه در جو زمين گرفته شدهاند.
عكس «C»: اگر به قسمتي كه با حرف «L» مشخص شده است، به دقت نگاه كنيد، خواهيد ديد كه يكي از علامتهاي «+» كه در تمام عكسهاي «ناسا» ديده ميشود ـ كه در اصل قسمتي از دوربين است كه بين فيلم و ديافراگم قرار دارد ـ در پشت پش ولگرد ماهي ـ وسيلهاي كه در تصوير مشاهده ميشود ـ قرار دارد و علامت «+» ديگر در جلوي آن است. چطور ممكن است كه قسمتي از تصوير در جلوي علامت «+» و بقيه آن در پشت ديگر علامت «+» باشد، حالي آنكه اين علامتها مربوط به خود دوربين است.
عكس «D»: اين عكس نيز بزرگ شده قسمت تصوير قبلي است كه با «P» نشان داده شده و براي دقت بيشتر آورده شده است.
عكس «E»: در اين تصوير نيز مشكلي در مورد علامت «+» وجود دارد. اين عكس، نشاندهنده آلدرين است كه نخستين گام خود را بر روي ماه گذاشته است. شما با توجه به سطح افق، ميتوانيد بگوييد كه اين عكس همتراز با افق ـ يعني به صورت افقي ـ گرفته شده است. پس چرا علامتهاي «+» با چنين زاويه مسخره و مضحكي قرار گرفتهاند. حدس من اين است كه آنها پس از گرفتن عكس، صفحه پلاستيكي شفافي را كه شامل اين علامتها بوده، بر روي عكس قرار ميدادهاند، اما در اين عكس خاص، نتوانستهاند اين صفحه را درست با عكس تطبيق دهند و آنها را همرديف و همتراز نكردهاند. شما باز هم ميتوانيد تصديق كنيد كه دوربيني كه پيش از آن، از فرود آرمسترانگ بر روي ماه فيلم گرفته، در اين تصوير نيز ديده نميشود.
عكس «F»: اين عكس مشهور «ناسا»، آرمسترانگ و آلدرين را حين عمليات آپولو 11 در حالي كه روي ماه هستند نشان ميدهد. آنها در حال نصب پرچم آمريكا در محل فرود «LM» هستند. اگر به قسمتي كه با حرف «A» نشان داده شده نگاه كنيد، متوجه ميشويد كه سايه آلدرين تقريبا دو برابر سايه آرمسترانگ است. اين چگونه امكان دارد در حالي كه تنها منبع نوري در روي كره ماه، خورشيد است؟ من به شما ميگويم، چگونه. اگر به قسمت چپ تصوير نگاه كنيد، خواهيد ديد كه روشنتر از قسمت راست تصوير است. شما ميتوانيد به راحتي با چشم غيرمسلح، ببينيد كه در روبروي آلدرين و در پشت آرمسترانگ، تپه كوچك و يا سطح شيبداري ـ با شيب كم ـ وجود دارد و البته آنقدر كم هست كه باعث شود، سايه آرمسترانگ كوچكتر از سايه آلدرين شود. ولي به نظر ميرسد كه اين تپه بسيار بزرگ باشد، زيرا سايه آرمسترانگ مانند حالتي است كه او روبروي يك ديوار قرار گرفته باشد. بنابراين به نظر ميرسد اين تپه يا برآمدگي، ارتفاع زيادي دارد.
عكس «G»: اين تصوير كه به «بشر در ماه» شهرت دارد، از عكسهاي مشهوري است كه از ماه گرفته شده است. اين تصوير عجيب است و جاي تأمل دارد. منطقه «B» نشاندهنده سايهاي است كه روي لباس فضايي فضانورد افتاده است. اگر خورشيد تنها منبع روشنايي باشد و اگر ماه بدون جو باشد، بنابراين سايه بايد بسيار بسيار تاريكتر باشد.
در زمينه تصوير كه با «C» نشان داده شده، شما ميتوانيد به راحتي ببينيد كه هرچه به قسمتهاي دورتر نگاه ميكنيم، تصوير محوتر و تاريكتر ميشود، تا جايي كه كاملا سياه ميشود. اين اتفاق در زمين ميافتد و آن هم به علت جغرافياي جوي است، در حالي كه ماه جو ندارد و اين به آن معني است كه افق ماه نبايد محو باشد. بلكه برعكس بايد بسيار متفاوت و كاملا روشن و واضح باشد.
قسمت «D»، شيئي را نشان ميدهد كه بالاي سطح ماه شناور است. اگر شما ميخواهيد چيزي را ببينيد كه «ناسا» نميخواهد شما آن را ببينيد، به درون كلاه كسي كه از آن عكس گرفته شده، نگاه كنيد. اين عكس يكي از مثالهاي بارز آن است. هيچ كس نميداند كه آن شيء خاص چيست. اما طبق حدس يكي از محققان دقيقا بالاي سطح ماه ساختاري وجود دارد كه به «Castle» معروف است. از هر فضانوردي كه در مورد آن سؤال كنيد، وجود آن را انكار ميكند و دليل آن، اين است كه آنها در هنگام حضورشان در ماه، كلاههاي فضانوردي جلوي چشمانشان دارند، اما چندين تصوير ديگر وجود دارد كه اين «Castle»ها در آنها ديده ميشود.
عكس «H»: اين عكس فضايي كه از بخشي از ماه گرفته شده است، سطح پر از دهانه آتشفشاني ماه را نشان ميدهد. قطعهاي كه با شماره «3» نامگذاري شده، باز هم نشانميدهد كه در آسمان ماه هيچ ستارهاي قابل رؤيت نيست و قسمت «E» نشاندهنده سايه شيء نامعلومي است كه بر روي ماه افتاده است. نميتوان گفت كه اين شيء چيست، اما به هر حال هرچه هست، جايش آنجا نيست.
عكس «I»: اين عكس، عكسي از الن بين است كه يك ظرف آزمايش محيطي مخصوص را در دست خود نگه داشته است. اين عكس توسط دوربيني كه بر گردن Conrad قرار دارد، گرفته شده است. اگر اين تصوير واقعا توسط يك دوربين از روي سينه گرفته شده، بنابراين چرا ما ميتوانيم قسمتي كه با «L» مشخص شده (نوك كلاه بين) را واضح ببينيم؟ مگر اينكه Conrad روي يك صخره بزرگ ايستاده باشد؛ صخرهاي كه با حرف «M» مشخص شده و از درون كلاه فضايي Bear قابل رؤيت است.
يكي ديگر از چيزهايي كه «ناسا» نميخواهد شما آن را ببينيد، آن است كه سايهها از بيش از يك منبع نوري به وجود ميآيند. يك منبع نوري، سايههاي غيرموازي ايجاد نميكند. حرف «N» قسمت تاريك اين جعبه را نشان ميدهد. در اين قسمت بازتابي از يك منبع نوري ديگري غير از خورشيد وجود دارد. ممكن است لباس فضايي آلن، نور مورد نياز را باز بتاباند. قسمتي كه با عدد «7» نشان داده شده است، شيء عجيب و غيرعادي را در آسمان نشان ميدهد. دقيقا نميتوان مشخص كرد كه اين شيء چيست، اما هرچه هست، در آن قسمت قرار دارد.
قسمت «D»، شيئي را نشان ميدهد كه بالاي سطح ماه شناور است. اگر شما ميخواهيد چيزي را ببينيد كه «ناسا» نميخواهد شما آن را ببينيد، به درون كلاه كسي كه از آن عكس گرفته شده، نگاه كنيد. اين عكس يكي از مثالهاي بارز آن است. هيچ كس نميداند كه آن شيء خاص چيست. اما طبق حدس يكي از محققان دقيقا بالاي سطح ماه ساختاري وجود دارد كه به «Castle» معروف است. از هر فضانوردي كه در مورد آن سؤال كنيد، وجود آن را انكار ميكند و دليل آن، اين است كه آنها در هنگام حضورشان در ماه، كلاههاي فضانوردي جلوي چشمانشان دارند، اما چندين تصوير ديگر وجود دارد كه اين «Castle»ها در آنها ديده ميشود.
عكس «H»: اين عكس فضايي كه از بخشي از ماه گرفته شده است، سطح پر از دهانه آتشفشاني ماه را نشان ميدهد. قطعهاي كه با شماره «3» نامگذاري شده، باز هم نشانميدهد كه در آسمان ماه هيچ ستارهاي قابل رؤيت نيست و قسمت «E» نشاندهنده سايه شيء نامعلومي است كه بر روي ماه افتاده است. نميتوان گفت كه اين شيء چيست، اما به هر حال هرچه هست، جايش آنجا نيست.
عكس «I»: اين عكس، عكسي از الن بين است كه يك ظرف آزمايش محيطي مخصوص را در دست خود نگه داشته است. اين عكس توسط دوربيني كه بر گردن Conrad قرار دارد، گرفته شده است. اگر اين تصوير واقعا توسط يك دوربين از روي سينه گرفته شده، بنابراين چرا ما ميتوانيم قسمتي كه با «L» مشخص شده (نوك كلاه بين) را واضح ببينيم؟ مگر اينكه Conrad روي يك صخره بزرگ ايستاده باشد؛ صخرهاي كه با حرف «M» مشخص شده و از درون كلاه فضايي Bear قابل رؤيت است.
يكي ديگر از چيزهايي كه «ناسا» نميخواهد شما آن را ببينيد، آن است كه سايهها از بيش از يك منبع نوري به وجود ميآيند. يك منبع نوري، سايههاي غيرموازي ايجاد نميكند. حرف «N» قسمت تاريك اين جعبه را نشان ميدهد. در اين قسمت بازتابي از يك منبع نوري ديگري غير از خورشيد وجود دارد. ممكن است لباس فضايي آلن، نور مورد نياز را باز بتاباند. قسمتي كه با عدد «7» نشان داده شده است، شيء عجيب و غيرعادي را در آسمان نشان ميدهد. دقيقا نميتوان مشخص كرد كه اين شيء چيست، اما هرچه هست، در آن قسمت قرار دارد.
عكس «J»: اين تصوير ميتواند بهترين مدرك براي ادعاي ما باشد. به داخل كلاه او نگاه كنيد. اگر شما در عكس قبل، تصوير دو فضانورد را در كلاه وي نديديد، اكنون ميتوانيد آن را مشاهده كنيد. دو نفر بودند، نه سه نفر و همچنين ملاحظه داشته باشيد كه در عكس قبلي نفر سوم را از عكس خارج كرده بودند، در حالي كه اين دو عكس در اصل يكي هستند، نه دو تا.
عكس «K»: اما در اين عكس چيزهايي ديده ميشود كه در عكس قبلي نبود. نگاهي به منطقه دايرهاي بيندازيد. در اين قسمت، شما شيارهايي را در سمت چپ «ولگرد ماهي» ميبينيد. آيا ميتوانيد قبول كنيد كه اين شيارها طبيعي است؟ درواقع شما براي داشتن چنين شيارهايي، احتياج به مخلوطي از تركيبات مركب و آب داريد؛ آب در ماه! و اگر شما به صخرهاي در سمت چپ و پايين تصوير با حرف «R» دقت كنيد، متوجه خواهيد شد كه يك حرف «C» بر روي آن حك شده است؛ شايد اين يك شيرين كاري كوچك توسط بخش پشتيباني باشد.
عكس «L»: گفته ميشود، اين نخستين جاي پاي گذاشته شده روي ماه است. به نظر من اين تصوير ساختگي است. به نظر شما زمينه تصوير خاك و رس نيست؟ جاي نوك انگشتان پا كمي پيچخوردگي دارد و حلقه مانند است. من علت آن را سايه ايجاد شده توسط جاي نوك انگشتان ميدانم، اما چطور يك جاي پا ميتواند سايهاي به اين بزرگي داشته باشد؟ به نظر ميرسد كه شخص در اين قسمت در حال نشسته است. به هر حال جاي پا به آن شكلي كه بايد باشد، نيست.
عكس «M»: اين عكس، آلدرين را در حال پايين آمدن از نردبان در عمليات آپولو 11 نشان ميدهد. او در سايه بزرگ ايجاد شده توسط «LM» قرار دارد و با توجه به نبود جو و مولكولهاي هوا در ماه، ما نبايد قادر به ديدن وي باشيم.
عكس «N»: اگر شما تا به حال باور داشتيد كه پرچم در اصل توسط فضانوردان آپولو در ماه جا گذاشته شد، اين عكس ممكن است. شما را دوباره به فكر فرو ببرد. اين نيز نقاشي از يك هنرمند است كه نشاندهنده لحظه ترك ماه توسط «LM» است. آيا شما تاكنون مكاني را كه پرچم در آن نصب شده بود ديدهايد؟ حدس من اين است كه پرچم در جايي به فاصله 10 تا 20 فوت از «LM» قرار داده شده بود. با توجه به اين عكس، آيا پرچم نبايد سوخته باشد؟ و آيا نبايد از اين لكه از زير «LM» عكس گرفته شده باشد و آيا نبايد در محل فرود «LM» يك سوراخ بزرگ باشد؟
نكات جالب
درجه حرارت متوسط در اوقات روز در ماه، بين 260 تا 280 درجه فارنهايت ميباشد. در چنين دمايي، فيلمها ذوب و حيات بشريت نيز بسيار سخت ميشود و حتي ممكن است شما در آنجا بميريد!
اين امكان وجود ندارد كه ما در ماه بتوانيم تصاوير را با دوربين بگيريم، زيرا فيلم عكاسي در 250 درجه فارنهايت ذوب ميشود، هرچند فيلمي كه فضانوردان استفاده ميكردند، فيلم معمولي نبوده و در اين دما ذوب نميشود. فضانوردان آپولو از فيلمي شفاف با طراحي مخصوص، استفاده ميكردهاند كه بنا بر قرارداد سازمان «ناسا» ـ براي يك محيط شبيه ماه مطابق قرارداد ـ با «كداك فيلم» در بدترين حالت از 200 درجه فارنهايت ذوب نميشود و حتي تا 500 درجه فارنهايت ذوب نميشود. دوربينها در داخل سيستم حفاظتي قرار داشتند كه دماي آنها را سرد نگه دارد، موقعيت در ماه با شرايط بدون هوا با موقعيت در اجاق متفاوت است و انتقال دما به سه صورت كنوانسيون تماس و تابش انجام ميگيرد. در ماه انتقال دما فقط به صورت تابش Radiation انتقال مييابد و گرماي تابشي ميتواند از شياي انعكاس يابد كه آن را در موادي مانند اجسام به رنگ سفيد كه نور را منعكس ميكنند؛ قرار داده باشند. بدنه دوربين و لباسهاي فضانوردان نيز از جنس سفيد است.
دما در هنگام شب (در قسمت پشت ماه) تا 41- درجه فارنهايت پايين ميآيد. در دماي 40- درجه فارنهايت، اشيا بسيار ترد و شكننده ميشوند، دستگاههاي الكترونيكي به خوبي كار نميكنند و باتريهاي ماشينها به سختي روشن ميشوند. تفاوت بسيار زياد دماي شب و روز از قسمت تاريك تا قسمت روشن، باعث انقباض و انبساط اشيا و نيز خرد شدن آنها و يا دستكم كاركرد ناصحيح آنها ميشود.
فضاي تحت كنترل راديويي سياره ما، تنها بين 250 تا 750 مايل را پوشش ميدهد كه به حد آن كمربند VanAllen گفته ميشود. اين كمربند ما را از قرار گرفتن در معرض امواج راديويي زياد حفظ ميكند. ماه حدود 200 هزار مايل از زمين فاصله دارد. بنابراين براي رفتن به ماه بايد از اين كمربند عبور كنيم. اين عمل غيرممكن است، مگر اينكه شما در 4 فوت سرب محاصره شده باشيد.
چرا گرانش و جاذبه ماه كه يكششم مقدار گرانش زمين است، باعث ميشود كه فضانوردان، گاهي جست و خيز كنند و روي هوا باشند و گاهي درست مثل اينكه روي زمين راه ميروند، حركت كنند؟ هنگامي كه يك فضانورد زانوهاي خود را خم ميكند تا با آخرين توان خود بپرد، بيشتر از دو فوت نميتواند بپرد و اين تنها يك تعبير دارد. به نظر شما تعبيرش چيست؟ آنان بيشتر از آنكه يك انسان عادي ميتواند در روي زمين ميتواند بالا بپرد، نميتوانند بالاتر بپرند. چرا؟ همچنين بارها ديده شده كه فضانوردان در هنگام فرود به سختي روي زانوهاي خود فرود ميآيند. آيا در اين حالت آنها در معرض خطر پاره يا سوراخ شدن لباسهاي فضانوردي خود كه هواي داخل آن تنظيم شده است قرار ندارند؟
چرا كيفيت فيلمي كه از آپولو 11 گرفته شده در مقايسه با عملياتهاي بعدي آپولو پايينتر است. با توجه به اينكه افراد بيشتري فيلم عمليات آپولو 11 را نگاه ميكردند، در مقايسه با عملياتهاي ديگر آپولو كمتر مشكوك به نظر ميرسيدند؟
دوربين تلويزيوني آپولو 11، دوربين سياه و سفيد بوده كه در آن يك نمايشگر تلويزيوني با درجه 10 فريم در ثانيه در 320 خط در هر فريم استفاده ميشده است. تصاوير براي پخش جهاني ميبايست، براي تلويزيونهاي معمولي تبديل ميشدند. در سيستم تصاوير تلويزيوني آمريكا با استاندارد EIA تعداد فريم در ثانيه در 525 خط در هر فريم ميباشد و تصاوير در يك مونيتور 10 اينچي سياه و سفيد مشخص ميشدند و يك دوربين ويدكن بر روي صفحه قرار داشته كه تصاوير براي سيستم EIA اسكن شده بودند.
تعدادي تصاوير ويژه بر روي صفحه نمايش داده شد كه برخي از اين تصاوير و انعكاسها به وسيله نور خورشيد ايجاد شده بود و بر روي كلاه فضانوردان مشخص شده بود كه بر روي لنز دوربينهاي متصل به تلويزيون به نمايش در ميآمد اين انعكاسهاي شبح مانند براي عموم قابل ديدن بودهاند و بقيه انعكاسات بر روي صفحه مانيتور از نقاطي بودهاند كه از تبديلات اپتيكي به وجود آمدهاند.
ميليونها شهابسنگ كوچك وجود دارند كه با سرعتي معادل 6000 مايل در ساعت در حال حركتاند و ميتوانند سفينه را تكه تكه كنند.
بررسي دفاعيه «ناسا» از سفر انسان به كره ماه
انتشار گزارش تحت عنوان «آيا سفر انسان به ماه، يك دروغ بزرگ بود؟» با انعكاس گستردهاي در ميان خوانندگان مواجه شد. در اين ميان برخي از بينندگان ، اين بحث را قديمي دانسته و شماري ديگر نيز با اشاره به برخي دلايل علمي، آن را رد كردند. همچنين گروهي ديگر، اين سؤال را مطرح ساختند كه در صورت ساختگي بودن سفر به ماه، چرا دانشمندان شوروي ـ كه در آن زمان جديترين رقيب ايالات متحده در اكتشافات فضايي به شمار ميرفتند ـ به افشاي آن اقدام نكردند؟
ديگر پرسشهاي بينندگان و دفاعيات «ناسا» از سفر انسان به كره ماه، به تفصيل در متن اين گزارش درج شده است.
گفتني است، علت انتشار گزارشات مربوط به سفر ماه، طرح دوباره سفر به اين سياره در دهه دوم قرن بيستويكم است. جورج بوش هفته گذشته اعلام كرد كه طرحي را براي سفر انسان به ماه و ايجاد پايگاهي پژوهشي در اين سياره براي دهه آينده ارايه خواهد داد. اين امر نشاندهنده آن است كه مراكز تحقيقاتي ايالات متحده، تاكنون قادر به حل مهمترين مشكل سفر انسان به ماه، كه همان بازگشت انسان از اين كره است، نشدهاند و براي دستيابي به تكنولوژي پرواز دوباره سفينه از سطح ماه به زمين، دستكم به 15 سال زمان ديگر نياز دارند.
از سويي ديگر برخي اخبار، حكايت از بزرگنمايي و انتشار گزارشهاي ساختگي از موفقيتهاي فضايي شوروي نيز در دهههاي 60 تا 90 دارد.
گفتني است، اين اخبار از نوعي تباني ميان دو ابرقدرت قرن بيستم در تبليغات و بزرگنمايي فعاليتهاي فضايي خود حكايت ميكند.
در بخش دوم گزارش ، پاسخهاي «ناسا» (سازمان فضايي ايالات متحده) به ابهامات وارده به سفر انسان به كره ماه طرح شده و صحت اين پاسخها ارزيابي ميشود.
در ابتدا براي آشنايي بيشتر مخاطبين مشخصات عمده کره ماه را شرح ميدهيم.
سطح کره ماه به دو بخش مهم تقسيم ميشود؛ بخش Maria که پيشينيان به دليل روشن بودن آن دورنماي ريزش آب بر روي سطح ماه را آبشار ميگفتند و بعداً مشخص گرديد که قسمت روشن ماه، منطقه گدازههاي جامد آتشفشاني ميباشد که بيش از ميليونها سال پيش هنگاميکه ماه به صورت آتشفشاني فعال بوده، تشکيل شدهاند که اين قسمتهاي ماه به نام «اقيانوس» ناميده ميشوند.
بخش ديگر ماه Terrae يا «سرزمين» ناميده ميشود که اين قسمتهاي روشن بخش قديمي ماه بوده و آنها به وسيله حفرههاي بيشماري پوشيده شدهاند و آن مکانها از تاثيرات زماني ميليونها سال پديد آمدهاند.
حفرههاي Tycho
اين حفرهها که از روي زمين هم مشخص ميباشند حفرههاي غول پيکري داراي ديوارههايي به بلنداي 5/4 کيلومتر و 85 کيلومتر محيط آنها ميباشد و اين Tychoها در موقع برخورد شهاب سنگهاي آسماني به سطح ماه به وجود آمدهاند که در محل مذاب آن شهاب سنگها ايجاد شدهاند. (تصوير 1)
قسمتهاي آرام سطح ماه (Mare Tranquillitatis)
Mare Tranquillitatis قسمتي از ماه است که اولين فرود در آنجا بوده است. شما ميتوانيد صفحهاي را که فضانوردان در آنجا گذاشتهاند، ببينيد. اين نميتواند حقه باشد به خاطر اينکه روي ماه هيچ بادي نيست که آن را خراب کند؛ اگر چنين اتفاقي واقعاً افتاده باشد!
چگونه ماه شکل گرفت
تاکنون نحوه شکلگيري ماه مشخص نشده و آخرين نظريه در اين زمينه، آن است که يک برخورد بين زمين با يک سيارهاي به اندازه مريخ آن را به وجود آورده است.
نداشتن اتمسفر در سطح ماه باعث ميشود که انسان در برابر تابش نور خورشيد بدون دفاع باشد و به راحتي اشعه ماوراء بنفش و مادون قرمز و اشعههاي راديو اکتيويته روي بدن انسان تأثير مخرب داشته باشد.
فقط نصف ماه از زمين قابل مشاهده است زيرا زمان چرخش ماه به دور محور خودش دقيقاً برابر زمان چرخش ماه به دور زمين است.
نيرويي که از ماه بر زمين وارد ميشود، مشابه تأثيري است که حرکت زمين بر روي ماه ميگذارد. وقتي که سرعت چرخش زمين به دور محور خودش کم ميشود، مشابه وضعيتي است که ماه به دور محور خودش ميچرخد براي همين است که ما فقط ميتوانيم ماه را از يک سمت ببينيم. اين حالت مشابه قمر سياره پلوتو ميباشد که قمر Charon از يک سمت پلوتو ديده ميشود.
دورههاي زماني از ماه به نظر ميرسد که ماه تحليل رفته و بعضي مواقع جمع ميشود و مردمان قديم از اين خاصيت براي تعيين تقويم خود استفاده ميكردند.
اين عکس سفينه آپولو 11 ميباشد، سفينهاي که آمريكاييها ادعا ميکنند که آخرين تکنولوژي و فناوري آن زمان روز در آن به کار رفته بود، البته با پنجرههاي بدون حفاظ و تجهيزات مکانيکي !!! (عكس شماره 2)
پس از آشنايي مختصري با کره ماه باز برميگرديم به پاسخهاي «ناسا» در مورد سفر به کره ماه
1ـ عدم وجود ستارگان در آسمان ماه در عکسهاي «ناسا»
«ناسا» در اين مورد اعلام نموده است که در حقيقت هيچگونه اختلافي بين آسمان ماه و آسمان زمين هنگام روز وجود ندارد، در حقيقت علت اينکه آسمان زمين آبي است، به علت وجود اتمسفر ميباشد و در ماه به علت نبود اتمسفر، سياه ميباشد، به همين دليل است که انسان نميتواند ستارگان را در روز از روي زمين مشاهده نمايد.
سطح ماه بسيار روشن و حتي روشنتر از روشنترين روز در گرمترين بخش از جهان است.
اين مشخص است وقتي درباره آن فکر كنيد که در ماه هيچگونه ابر يا اتمسفري وجود ندارد و در مقايسه با اين سطح روشن ماه هيچ ستاره اي آشکار نيست و ستارگان بسيار تاريکاند.
همچنين «ناسا» ادعا ميکند که شما نميتوانيد همزمان از يک شي خيلي تاريک و يک شي خيلي روشن عکس بگيريد زيرا اگر شما دوربين را بر روي شي روشن تنظيم نماييد (با به کارگيري يک آشکارساز پرسرعت) نميتوانيد جسم تاريکتر را در عکس نشان دهيد و اگر دوربين را بر روي جسم تاريک تنظيم كنيد بنابراين جسم روشن خيلي تيره و به صورت يک لکه به نظر ميرسد.
دوربينها و فيلمهاي سفينههاي آپولو براي گرفتن عکس و فيلم بر روي سطح ماه طراحي شده بودند و آنها براي گرفتن عکس از ستارگان طراحي نشده بودند. اين بدان معني نيست که ستارگان در آنجا وجود ندارند. دوربينها براي گرفتن عکس از فضانوردان و سطح روشن ماه تنظيم شده بودند.
نگاهي علمي به اين ادعاي سازمان «ناسا» که چرا ستارگان در عکسها مشهود نيستند ما را به اين نتايج ميرساند.
هم اکنون به بررسي تصوير زير که در سايت «ناسا» قرار دارد ميپردازيم.
تصوير A توسط «ناسا» منتشر شده است که همزمان، هم از سطح روشن ماه و هم از سطح زمين که در آسمان ماه ميباشد عکس گرفته شده که اين مورد در تناقض با ادعاي پيشين «ناسا» که همزمان نميتوان از دو شي روشن و تاريک عکسبرداري نمود، ميباشد.
و همه ميدانيم که در کنار زمين سيارات و ستارگان زيادي وجود دارند که روشنتر از زمين بودهاند و هيچگونه عکسي از آنها گرفته نشده است.
در عکس B هم دو نقطه نوراني درسمت چپ نمايان است و تعدادي ديگر از اين عکسها در سايت «ناسا» موجود ميباشد.
2ـ ادعاي «ناسا» در پاسخ به اينکه تنها منبع نوري در ماه، خورشيد است و چرا ما ميبايست، اجسام موجود در سايه را ببينيم بدين شرح است که با توجه به اينکه خورشيد، تنها منبع نوري مستقيم در ماه است اما منابع نوري غير مستقيم نيز به صورت انعکاسي وجود دارد که بعضي اوقات اين نورهاي انعکاسي بسيار قابل توجه ميباشد و جواب کليه سؤالات در اين مورد نور انعکاسي است. لباس فضانوردان سفيد و تازه ميباشد، بنابراين نور را به خوبي منعکس و اجسام ديگر اطراف آن را روشن مينمايد. مانند عکسي که در يک روز آفتابي زمستان در محيط پر از برف گرفته شود و عکاسان روي زمين نيز دقيقاً از همين روش براي عکسبرداري استفاده مينمايند، آنها کسي را که يک صفحه روشن سفيد رنگ و يا يک لباس سفيد رنگ بر تن دارد در سايه قرار داده و از او عکسبرداري مينمايند و اين انعکاس نور، شخصي را که در سايه قرار دارد روشن مينمايد و از سايههاي تاريک در زمين عکسبرداري ميكند.
در اين زمينه نظر مخاطبين را به دو اصل مهم انعکاس نور جلب مينماييم، يکي آنکه نور در محيطي که ميخواهد انعکاس يابد ميبايست حاوي فوتونهاي لازم براي انعکاس نور باشد در اين زمينه نبايد شرايط بدون اتمسفر ماه را با زمين که داراي اتمسفر ميباشد همتراز قرار داد و اصل دوم آنکه شرايط انعکاس نور و ميزان و چگونگي آن دقيقاً رابطه مستقيم با چگالي و اتمسفر و سطح منعکسکننده دارد که در اين زمينه شرايط ماه و زمين کاملاً متفاوت است.
مورد ديگر در ادعاي «ناسا» اين است که لباس سفيد و تازه فضانورد مانند يک منبع نوري عمل مينمايد که اطراف خود را کاملاً روشن ميکند که اين ادعا هم در نوع خود جالب ميباشد.
3ـ عکسهايي که از محل فرود سفينه آپولو در هنگام نشستن بر روي سطح ماه به جا مانده است مشابه عکس c نشان ميدهد که محل فرود LM داراي هيچگونه گودال نميباشد و همچنين نيروي رانشي10500 پوندي که راکت آپولو ميبايست برروي زمين ايجاد مينمود اثري يافت نميشود.
اين تصوير به وسيله Buzz Aldrin از سطح زمين زير راکت گرفته شده است.
«ناسا» اعتقاد دارد که در زير اين قسمت بخش سوختهاي وجود دارد و همچنين يک شيار که با فلش نشان داده شده است به وسيله يکي از ارابههاي فرود در زير LM به وجود آمده و بر روي سطح ماه کشيده شده است، البته نيروي 10500 پوندي نيروي زيادي است که ميتواند يک سوراخ بزرگ در سطح ماه ايجاد كند. اما «ناسا» ميگويد که آقاي آرمسترانگ موقع نشستن بر روي ماه موتور سفينه آپولو را خاموش کرده و به همين دليل سفينه کشيده شده است (محل فلش روي عکس فوق ).
«ناسا» همچنين اعلام ميکند که يک سنسور ريسماني وجود داشته که وقتي آن ريسمان با سطح ماه تماس پيدا ميکرد اين سنسور به فضانورد اعلام مينمود که موتورها را خاموش نمايد اين عمل باعث ميشد که از برخورد سفينه جلوگيري شده و همچنين از صدمه زدن به آن جلوگيري شود.
«ناسا» همچنين اعلام كرد که يک نقطه خاص را براي فرود در نظر نداشته و سفينه هم به صورت عمودي فرود نيامده و محلي که بايد سفينه در آنجا فرود ميآمد، بستگي به اين داشت که خالي از صخره باشد و بايد در زاويه خاصي فرود ميآمد که در سطح ماه سر خورده تا بايستد.
اما با توجه به عکس اگر توجيه «ناسا» براي اين عکس درست باشد، آيا شما فکر ميکنيد يک متر کشيده شدن ارابه فرود بر سطح ماه برابر با نيروي رانش 10500 پوندي است.
عکس جاپاي معروف «ناسا» که به عنوان اولين جاپاي انسان که بر روي کره ماه پياده شده است در فاصله دو متري سفينه آپولو 11 بوده است. در اين عکس وزن کلي فضانورد به همراه لباس فضانوردي او حدود 150 کيلوگرم است. آيا شما فکر ميکنيد سفينه آپولو با وزن بيش از 1800 کيلوگرم شياري که به هنگام کشيده شدن بر سطح ماه ايجاد مينمايد بهاندازه شياري است که در عکس بالا با علامت فلش نشان داده شده است.
4- «ناسا» در زمينه اختلاف جهت سايه اجسام در عکسها توضيح ميدهد که دليل اينکه فاصلههاي اجسام که سايه آنها انتشار يافته زياد ميباشد لذا زاويه سايهها با هم اختلاف دارد و همچنين اين تصاوير به صورت دو بعدي نمايش داده شده که نميتوان مسافت را دقيقاً مشخص نمود.
در اين زمينه به شکلهاي زير توجه شود که در آنها فاصله بين اجسام بسيار کم ميباشد ولي جهت سايهها با هم اختلاف دارد. همچنين خورشيد که تنها منبع نوري روشنکننده سطح ماه ميباشد، در فواصل ميليون سال نوري ماه قرار دارد، بنابراين جهت تابش آن براي قسمتهاي مختلف حتي با فاصله طولاني بيش از صدها کيلومتر هم تقريباً در يک سمت ميباشد.
Thursday, February 16, 2006
بر فراز كرملين:در خلال دهه 60 و 70 و در دوران جنگ سرد كه روسيه و آمريكا در يك مسابقه تسليحاتي وتشعشع
تبليغاتي وارد شده بودند، هر بار از دو طرف، ادعاهايي مطرح ميشد كه اثبات يا عدم اثبات اين ادعاها توسط يك گروه مستقل، امكانپذير نبود؛ بنابراين، دو طرف با ارائه داستانها و همچنين بيان دروغهاي بزرگي كه به قول «گوبلر» نازي، «هرچه بزرگتر باشد، باور آن آسانتر است»، اقدام به داستانسرايي كردند.
روسها، ادعاي ركوردشكني فضانوردان خود را داشتند و آمريكاييها نيز ادعا كردند كه در سالهاي 1969 تا 1972، هفده بار با سفينه آپولو به كره ماه سفر كردهاند، اما با ورود مستقلين به اين عرصه در دهه 90 پس از يك دهه توقف در دهه 80، اثبات شد كه برخي از اين ادعاها دروغ بوده و با توجه به كشفيات جديد بشري، هيچگونه پشتوانه علمي براي آنها وجود ندارد.
اين در حالي است كه حتي در كتابهاي درسي ايران نيز از «لويي آرمسترانگ» كه هماكنون زنده است و در آمريكا زندگي ميكند، به عنوان اولين فضانورد يادشده كه به كره ماه سفر كرده است
طي اين روزها، آنان براي نشان دادن شرايط فضايي ملموستر، اقدام به ارائه داستانهايي از UFO يا بشقاب پرندههايي كردند كه جديدترين آن در يك مركز دانشگاهي در مسكو بيان شده است.
نسخه دستنويس قديمي روسها، علايمي از بشقابپرنده قرن 18 ارائه داده است. امروزه گزارشهاي مربوط به نشانهها و موارد رؤيت بشقابپرنده به طور متناوب و هميشگي در رسانهها آشكار و مطرح ميشوند، به طوري كه اين مسئله به سختي توجه آدمها را به سمت خود جلب ميكند كه اغلب نيز رد به جا مانده از هواپيماها يا آزمايشهاي مسافتسنجي با آنها اشتباه گرفته شدهاند. اما اين مطمئنا در موارد رؤيتي كه قرنها پيش ثبت و ضبط شده، صدق نميكند؛ يعني زماني كه هيچ راكت، موشك يا هواپيمايي وجود نداشت.
روزنامه «Komsomolskaya Pravda» ـ چاپ مسكو ـ سندي را از يك آرشيو شخصي منتشر كرده كه ميگويد، شواهدي از پرواز يك بشقابپرنده در سال 1808 بر فراز كرملين وجود دارد.
يك كارشناس موزه تاريخ روسيه و سازمان نسخ قديمي ميگويد: من اين سند و مدرك را در آرشيو يك سناتور اهل مسكو با نام «پيتر پوليودنسكي» كه براي سرويس مخفي «TSAR» كار ميكرده و در اواسط قرن 19 فوت كرده، پيدا كردم.
«الكساندر آفاناسيف»، در ادامه ميگويد: اين نسخه مطمئنا توجه اين شخص را به دلايلي به خود جلب كرده است كه آن را نگه داشته، هرچند رشته بشقابپرندهشناسي به حيطه كاري من مربوط نميشود، اما ارزيابي من اين بوده كه اين نسخه قديمي، صورت يك بشقابپرنده را شرح و توصيف كرده است.
تشعشع بر فراز كرملين: در يكم سپتامبر سال 1808، ساعت 8:7 بعدازظهر در آسمان صاف و ستارهباران، پديدهاي ظاهر شد كه از لحاظ تابش و اشعه و زيبايي در مقابل چيزهايي كه قبلا ديده بودم، غيرقابل مقايسه بود. وقتي ما به آن توجه كرديم، با صداي غرش بلندي همراه بود كه در قوسي با مقياس 55 درجه تا 90 درجه از سطح افق در حال حركت به سمت بالا بود. بشقابپرنده پس از پيمودن اين مسافت در ميان ابرها متوقف ماند، به طوري كه در بالاي كرملين به شكل يك بشقابپرنده بزرگ 35/6 متر طول و 35/5 متر ضخامت قرار گرفته بود. سپس از سمت لبه جلويياش در جهت جنوب غرب چرخيد و يك اشعه تخممرغي به طول 4/1 متر و ضخامت 4/1 متر از آن ساطع شد كه ميزان تابش آن را ميتوان با ميزان تابش حاصل از سوخت فسفر قابل قياس دانست.
اين پديده بدون جرقه و آتش، باز در يك مسير دايرهاي شناور بود و همه چيز اطراف خود را مثل روز، روشن و سپس شعلههايش فروكش كرد و نور ناپديد شد، اما بشقاب پرنده نوراني باقي ماند و به آرامي و عمودي به سمت بالا به حركت درآمد. به اين ترتيب، به ستارهها رسيد و براي دو يا چند دقيقه قابل رؤيت بود و سپس بدون آنكه ناپديد شود، به واسطه ارتفاع فوقالعادهاي كه داشت، قابل مشاهده شد.
علاوه بر اين، شيء مزبور شباهتهاي زيادي به توصيفهايي كه امروزه از بشقاب پرندههاي پيشرفته ارائه ميشود، دارد؛ شباهتهايي همچون توانايي آن در توقف و حركت تند و ناگهاني، پراكندن تشعشعات و شكل هندسياش كه مانند بشقابپرندههاي امروزي بوده است. به هر حال، آفاناسيف، درباره احتمال جعلي و دروغين بودن نسخه، صحبت كرده است.
وي ميگويد: غيرممكن است و نسخه قديمي روي يك كاغذ معتبر توليد شده در سال 1805 نوشته شده است. سبك نوشته نشان ميدهد كه متعلق به اوايل قرن 19 است و مؤلف بايد شخصي تحصيلكرده و احتمالا يك استاد دانشگاه دولتي مسكو بوده باشد؛ اين نكته از اين جهت ابراز ميشود كه دانشگاه درست در خيابان مقابل كرملين است.
فرد محقق به ستارهشناسي روي آورد، به اميد آنكه بفهمد نويسنده نسخه قديمي واقعا شاهد چه چيزي بوده است، اما به طور غيرمنتظرهاي، ستارهشناسان به او كمك كردند كه نويسنده نسخه را شناسايي كند.
«گالينا پونوماريوف»، كارشناس دانشگاه ستارهشناسي روسيه، ميگويد: در سال 1808 در جلسه انجمن طبيعيدانان مسكو، «آندره چيوتاريوف»، استاد شيمي 24 ساله دانشگاه مسكو، گزارشي مبني بر مشاهده اتفاقي يك شهاب ارائه داد. «پونوماريوف» ميگويد: البته آن شيء يك شهاب نبود، اما در آن زمان، هر شيئي كه در آسمان ديده ميشد، از آن به عنوان يك شهاب ياد ميشده است.
طرح و نقشه: نسخه مورد نظر همراه با يك نوشته و تصوير همراه بود.
1ـ 13 سپتامبر 1808، ساعت 20:7، در دانشگاه دولتي مسكو، «چبو تاريوف»، صداي غرش و لرزشي را ميشنود و از پنجره به بيرون نگاه ميكند و يك شيء مثلثي به طور 35/6 متر و ضخامت 35/5 متر ميبيند كه به طور قوسي در حال بالا رفتن بود.
2ـ شيء مورد بحث بر فراز كرملين و در مسافتي به ارتفاع 2 يا 3 كيلومتر متوقف ميماند. از بخش كناري آن گلولهاي شعله مانند به قطر 5/1 متر تابيده شد و تشعشع به وجود آمده به مدت 5 دقيقه ادامه داشت.
3ـ وقتي تابش تمام شد، شيء به آرامي و به طور عمودي، مسير خود را به سمت بالا در پيش گرفت و به مدت دو دقيقه قابل مشاهده بود.
«آفاناسيف» ميافزايد: منظور و هدفي كه از اين نسخه وجود دارد، هنوز براي من مرموز و نامشخص است. در آغاز من پيشنهاد دادم كه اين نسخه، پيشنويس يك مقاله در روزنامه بوده است، اما نه روزنامه دانشگاه دولتي مسكو و نه هيچيك از روزنامههاي مسكو، اين مطلب را منتشر نكرده بودند.
«چبو تاريوف» احتمالا در حال تدارك مقالهاي براي انجمن طبيعيدانان مسكو بوده، اما به دلايلي هرگز به انتشار درنيامده و در آرشيو مانده است. تا اينكه «پيتر پوليودنسكي» آن را كشف كرد و نهايتا نسخه مذكور توسط محققان عصر جديد كشف و مطالب مربوطه به منظور عموميتر شدن، منتشر شده بود
برای بیشتر مردم، این پرسش که ما در عالم تنها هستیم یا نه تنها جنبه فلسفی دارد. مسئله
آکادمیک بدون اهمیت کاربردی. حتی مدارکی دال بر اینکه ما در حال حاضر مورد دیدار موجودات غیر- انسان و پیشرفته قرار میگیریم به نظر عده زیادی در دنیایی که فقر و جنگ و گرمای جهانی ما را تهدید می کند موضوعی بی ربط است. در مقابل مبارزه واقعی دراز مدت آینده انسان، پرسش از ufo ها، موجودات فرا زمینی، پروژ های مخفی دولت تنها یک نمایش کنار گذر است، درست است؟ به گونه ای مصیبت بار خیر!
مدارک و شواهد ارایه شده به ما می گوید:
1- براستی ما مورد بازدید تمدنهای پیشرفته موجودات فرازمینی قرار داریم و داشته ایم.
2- این موضوع محرمانه ترین، تقسیم بندی ترین شده برنامه در آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر است
3-این پروژه ها ، همانطور که پرزیدنت آیزنهاور اخطار داد، از کنترل قانونی در آمریکا و انگلستان و جاهای دیگر فرار کرده
4- فضا پیماهای پیشرفته با منبع غیر زمینی که Extraeterrestrial Vehicles) ETV نامیده می شوند توسط بعضی از سازمانهای اطلاعاتی پایین کشیده شده اند، بازیابی شده اند و حداقل از سال 1940 و احتمالا زودتر از آن در 1930 مورد مطالعه و تحقیق قرار دارند
5- پیشرفت خارق العاده که در تولید انرژی و نیروی محرکه در نتیجه این مطالعات بدست آمده ( و اختراعات مرتبط با آنها توسط انسان از زمان نیکلای تسلا) و این که این تکنولوژی ها نوع جدیدی از فیزیک را بکار می گیرند که نیازی به سوخت فسیلی و یا تشعشعات یونی برای تولید مقدار انبوه انرژی ندارد
6- پروژه های طبقه بندی شده و بالاتر از فوق محرمانه، نیرو محرکه های ضد- جاذبه کاملا عملیاتی و سیستمهای تولید انرژی جدیدی در اختیار دارند که در صورت غیر محرمانه شدن و استفاده صلح آمیز ، یک تمدن انسانی جدید بدون نیاز، فقر و خسارتهای زیست محیطی را قدرت می بخشد
از اواخر دهه 40 تا اوایل 50 یک تلاش موزون و هماهنگ برای پیدا کردن و فهمیدن اصول علمی و فناوری نهفته در این فضاپیماها از طریق مطالعه مستقیم و مهندسی - معکوس اشیا غیر زمینی بدست آمده از New Mexico و سایر نقاط بدست آمد و در همان بدو امر معلوم شد که این وسایل از قوانین فیزیک و فناوری کاربردی بسیار پیشرفته ای نسبت به موتور های احتراقی و تیوب های خلا و غیره استفاده می کنند. در زمان جنگ سرد و اینکه یک پیشرفت تکنولوژیک کوچک می تواند توازن قوا را در مسابقه تسلیحات هسته ای تغییر دهد این موضوع کوچکی نیست.
از مدرک فوق محرمانه دولت کانادا که توسط Wilbert Smith تهیه شد، میدانیم که این موضوع حتی از توسعه بمب هیدروژنی هم به مراتب محرمانه تر نگه داشته شده.
تا اواخر دهه 40 تلاش عظیمی برای مطالعه سخت افزارهای فرا زمینی و یافتن طرز کار آنها و اینکه چه وسایل کاربردی می توان از این اکتشافات ساخت انجام شد، حتی در آن زمان نیز این پروژه ها بطور شگفت آوری محرمانه بوده. این مخفی کاریها در اوایل دهه 50 وقتی پیشرفتهای اساسی از طرز کار نیروی محرکه و فیزیک این وسایل بدست آمد باز هم بیشتر شد. در واقع در این زمان بود که کل این پروژه به صورت افزاینده ای " سیاه " و وارد دنیای زیر زمینی و تایید نشده شد.
وسایلی که نوعی از فیزیک و سیستمهای تولید انرژی را به نمایش می گذارند که در صورتی که افشا شوند برای همیشه زندگی در روی زمین را دگرگون خواهند کرد.
تا زمان آیزنهاور این پروژه ها بطور کلی قسمت بندی شده (Compartmentalized ) به گونه ای که هیچ کس جز عده کمی از تمامیت موضوع مطلع نباشند، و از سیستم قانونی و سلسله - مراحل - فرماندهی و کنترل خارج شد. یعنی اینکه – بطوری که از گواهی شاهدان میدانیم که آیزنهاور از وجود فضا پیما های فرا زمینی مطلع بوده- ریس جمهور (و رهبران مشابه در انگلستان و سایر نقاط) از این حلقه بیرون گذاشته شده اند. بنابراین رهبران برگزیده مردم در مقابل یک مجموعه نظامی – صنعتی (همانطور که آیزنهاور آنها را نامید) قرار گرفتند که پروژه های این چنینی را دنبال می کردند بدون اینکه کسی به کار آنها نظارت داشته باشد. از گواهی شاهدان میدانیم که، آیزنهاور، کندی، کارتر و کلینتون از تلاش برای نفوذ به این پروژه ها نتیجه ای نگرفتند.
این حقیقت در مورد رهبران کنگره، بازرسان، رهبران خارجی و رهبران U.N نیز صدق می کند. مهم نیست شما در چه پست و مقامی باشد، اگر شما برای پروژه لازم دانسته نشوید، از آن اطلاع نخواهید یافت. بر خلاف افسانه های شایع، از 1960، نگرانی از اضطراب عمومی در مواجه با این حقیقت که ما در عالم تنها نیستیم، دلیل اصلی برای سری بودن موضوع نیست. همچنین ترس از خصمانه بودن ET ها نیز عاملی جدی نبوده. هیچکدام از کارمندان داخلی این پروژه ها ET ها را خصمانه و تهدید آمیز نمیدانند.
تا سال 1960 و مطمئنا تا 1990 دنیا با مفهوم سفرهای فضایی بسیار آشنا شده و صنایع و فیلم های علمی- تخیلی کاملا توده ها را با ایده وجود ET هایی از دور دست آموزش داده، بنابراین دلیل ادامه این مخفی کاریها چیست؟
جنگ سرد پایان یافته. مردم از فهمیدن اینکه ما تنها نیستیم شوکه نخواهند شد ( امروز اکثریت مردم باور دارند که UFO ها حقیقت دارند) بعلاوه، چه چیز شوکه کننده تر از زندگی در خلال نیمه پایانی قرن 20 است در حالیکه هر شهر مهم دنیا هدف یک بمب هیدروژنی است؟ اگر ما از عهده این حقیقت بر آمده ایم، از عهده حقیقت وجود ET هم بر می آییم .
ترس، نگرانی، شوک و امثال این حرفها برای این سطح از پنهان کاری که حتی ریس جمهور و ریس CIA نیز از دسترسی به اطلاعات انکار می شوند توجیح کافی نیست.
------------------------------------------------------------------------------
تبليغاتي وارد شده بودند، هر بار از دو طرف، ادعاهايي مطرح ميشد كه اثبات يا عدم اثبات اين ادعاها توسط يك گروه مستقل، امكانپذير نبود؛ بنابراين، دو طرف با ارائه داستانها و همچنين بيان دروغهاي بزرگي كه به قول «گوبلر» نازي، «هرچه بزرگتر باشد، باور آن آسانتر است»، اقدام به داستانسرايي كردند.
روسها، ادعاي ركوردشكني فضانوردان خود را داشتند و آمريكاييها نيز ادعا كردند كه در سالهاي 1969 تا 1972، هفده بار با سفينه آپولو به كره ماه سفر كردهاند، اما با ورود مستقلين به اين عرصه در دهه 90 پس از يك دهه توقف در دهه 80، اثبات شد كه برخي از اين ادعاها دروغ بوده و با توجه به كشفيات جديد بشري، هيچگونه پشتوانه علمي براي آنها وجود ندارد.
اين در حالي است كه حتي در كتابهاي درسي ايران نيز از «لويي آرمسترانگ» كه هماكنون زنده است و در آمريكا زندگي ميكند، به عنوان اولين فضانورد يادشده كه به كره ماه سفر كرده است
طي اين روزها، آنان براي نشان دادن شرايط فضايي ملموستر، اقدام به ارائه داستانهايي از UFO يا بشقاب پرندههايي كردند كه جديدترين آن در يك مركز دانشگاهي در مسكو بيان شده است.
نسخه دستنويس قديمي روسها، علايمي از بشقابپرنده قرن 18 ارائه داده است. امروزه گزارشهاي مربوط به نشانهها و موارد رؤيت بشقابپرنده به طور متناوب و هميشگي در رسانهها آشكار و مطرح ميشوند، به طوري كه اين مسئله به سختي توجه آدمها را به سمت خود جلب ميكند كه اغلب نيز رد به جا مانده از هواپيماها يا آزمايشهاي مسافتسنجي با آنها اشتباه گرفته شدهاند. اما اين مطمئنا در موارد رؤيتي كه قرنها پيش ثبت و ضبط شده، صدق نميكند؛ يعني زماني كه هيچ راكت، موشك يا هواپيمايي وجود نداشت.
روزنامه «Komsomolskaya Pravda» ـ چاپ مسكو ـ سندي را از يك آرشيو شخصي منتشر كرده كه ميگويد، شواهدي از پرواز يك بشقابپرنده در سال 1808 بر فراز كرملين وجود دارد.
يك كارشناس موزه تاريخ روسيه و سازمان نسخ قديمي ميگويد: من اين سند و مدرك را در آرشيو يك سناتور اهل مسكو با نام «پيتر پوليودنسكي» كه براي سرويس مخفي «TSAR» كار ميكرده و در اواسط قرن 19 فوت كرده، پيدا كردم.
«الكساندر آفاناسيف»، در ادامه ميگويد: اين نسخه مطمئنا توجه اين شخص را به دلايلي به خود جلب كرده است كه آن را نگه داشته، هرچند رشته بشقابپرندهشناسي به حيطه كاري من مربوط نميشود، اما ارزيابي من اين بوده كه اين نسخه قديمي، صورت يك بشقابپرنده را شرح و توصيف كرده است.
تشعشع بر فراز كرملين: در يكم سپتامبر سال 1808، ساعت 8:7 بعدازظهر در آسمان صاف و ستارهباران، پديدهاي ظاهر شد كه از لحاظ تابش و اشعه و زيبايي در مقابل چيزهايي كه قبلا ديده بودم، غيرقابل مقايسه بود. وقتي ما به آن توجه كرديم، با صداي غرش بلندي همراه بود كه در قوسي با مقياس 55 درجه تا 90 درجه از سطح افق در حال حركت به سمت بالا بود. بشقابپرنده پس از پيمودن اين مسافت در ميان ابرها متوقف ماند، به طوري كه در بالاي كرملين به شكل يك بشقابپرنده بزرگ 35/6 متر طول و 35/5 متر ضخامت قرار گرفته بود. سپس از سمت لبه جلويياش در جهت جنوب غرب چرخيد و يك اشعه تخممرغي به طول 4/1 متر و ضخامت 4/1 متر از آن ساطع شد كه ميزان تابش آن را ميتوان با ميزان تابش حاصل از سوخت فسفر قابل قياس دانست.
اين پديده بدون جرقه و آتش، باز در يك مسير دايرهاي شناور بود و همه چيز اطراف خود را مثل روز، روشن و سپس شعلههايش فروكش كرد و نور ناپديد شد، اما بشقاب پرنده نوراني باقي ماند و به آرامي و عمودي به سمت بالا به حركت درآمد. به اين ترتيب، به ستارهها رسيد و براي دو يا چند دقيقه قابل رؤيت بود و سپس بدون آنكه ناپديد شود، به واسطه ارتفاع فوقالعادهاي كه داشت، قابل مشاهده شد.
علاوه بر اين، شيء مزبور شباهتهاي زيادي به توصيفهايي كه امروزه از بشقاب پرندههاي پيشرفته ارائه ميشود، دارد؛ شباهتهايي همچون توانايي آن در توقف و حركت تند و ناگهاني، پراكندن تشعشعات و شكل هندسياش كه مانند بشقابپرندههاي امروزي بوده است. به هر حال، آفاناسيف، درباره احتمال جعلي و دروغين بودن نسخه، صحبت كرده است.
وي ميگويد: غيرممكن است و نسخه قديمي روي يك كاغذ معتبر توليد شده در سال 1805 نوشته شده است. سبك نوشته نشان ميدهد كه متعلق به اوايل قرن 19 است و مؤلف بايد شخصي تحصيلكرده و احتمالا يك استاد دانشگاه دولتي مسكو بوده باشد؛ اين نكته از اين جهت ابراز ميشود كه دانشگاه درست در خيابان مقابل كرملين است.
فرد محقق به ستارهشناسي روي آورد، به اميد آنكه بفهمد نويسنده نسخه قديمي واقعا شاهد چه چيزي بوده است، اما به طور غيرمنتظرهاي، ستارهشناسان به او كمك كردند كه نويسنده نسخه را شناسايي كند.
«گالينا پونوماريوف»، كارشناس دانشگاه ستارهشناسي روسيه، ميگويد: در سال 1808 در جلسه انجمن طبيعيدانان مسكو، «آندره چيوتاريوف»، استاد شيمي 24 ساله دانشگاه مسكو، گزارشي مبني بر مشاهده اتفاقي يك شهاب ارائه داد. «پونوماريوف» ميگويد: البته آن شيء يك شهاب نبود، اما در آن زمان، هر شيئي كه در آسمان ديده ميشد، از آن به عنوان يك شهاب ياد ميشده است.
طرح و نقشه: نسخه مورد نظر همراه با يك نوشته و تصوير همراه بود.
1ـ 13 سپتامبر 1808، ساعت 20:7، در دانشگاه دولتي مسكو، «چبو تاريوف»، صداي غرش و لرزشي را ميشنود و از پنجره به بيرون نگاه ميكند و يك شيء مثلثي به طور 35/6 متر و ضخامت 35/5 متر ميبيند كه به طور قوسي در حال بالا رفتن بود.
2ـ شيء مورد بحث بر فراز كرملين و در مسافتي به ارتفاع 2 يا 3 كيلومتر متوقف ميماند. از بخش كناري آن گلولهاي شعله مانند به قطر 5/1 متر تابيده شد و تشعشع به وجود آمده به مدت 5 دقيقه ادامه داشت.
3ـ وقتي تابش تمام شد، شيء به آرامي و به طور عمودي، مسير خود را به سمت بالا در پيش گرفت و به مدت دو دقيقه قابل مشاهده بود.
«آفاناسيف» ميافزايد: منظور و هدفي كه از اين نسخه وجود دارد، هنوز براي من مرموز و نامشخص است. در آغاز من پيشنهاد دادم كه اين نسخه، پيشنويس يك مقاله در روزنامه بوده است، اما نه روزنامه دانشگاه دولتي مسكو و نه هيچيك از روزنامههاي مسكو، اين مطلب را منتشر نكرده بودند.
«چبو تاريوف» احتمالا در حال تدارك مقالهاي براي انجمن طبيعيدانان مسكو بوده، اما به دلايلي هرگز به انتشار درنيامده و در آرشيو مانده است. تا اينكه «پيتر پوليودنسكي» آن را كشف كرد و نهايتا نسخه مذكور توسط محققان عصر جديد كشف و مطالب مربوطه به منظور عموميتر شدن، منتشر شده بود
برای بیشتر مردم، این پرسش که ما در عالم تنها هستیم یا نه تنها جنبه فلسفی دارد. مسئله
آکادمیک بدون اهمیت کاربردی. حتی مدارکی دال بر اینکه ما در حال حاضر مورد دیدار موجودات غیر- انسان و پیشرفته قرار میگیریم به نظر عده زیادی در دنیایی که فقر و جنگ و گرمای جهانی ما را تهدید می کند موضوعی بی ربط است. در مقابل مبارزه واقعی دراز مدت آینده انسان، پرسش از ufo ها، موجودات فرا زمینی، پروژ های مخفی دولت تنها یک نمایش کنار گذر است، درست است؟ به گونه ای مصیبت بار خیر!
مدارک و شواهد ارایه شده به ما می گوید:
1- براستی ما مورد بازدید تمدنهای پیشرفته موجودات فرازمینی قرار داریم و داشته ایم.
2- این موضوع محرمانه ترین، تقسیم بندی ترین شده برنامه در آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر است
3-این پروژه ها ، همانطور که پرزیدنت آیزنهاور اخطار داد، از کنترل قانونی در آمریکا و انگلستان و جاهای دیگر فرار کرده
4- فضا پیماهای پیشرفته با منبع غیر زمینی که Extraeterrestrial Vehicles) ETV نامیده می شوند توسط بعضی از سازمانهای اطلاعاتی پایین کشیده شده اند، بازیابی شده اند و حداقل از سال 1940 و احتمالا زودتر از آن در 1930 مورد مطالعه و تحقیق قرار دارند
5- پیشرفت خارق العاده که در تولید انرژی و نیروی محرکه در نتیجه این مطالعات بدست آمده ( و اختراعات مرتبط با آنها توسط انسان از زمان نیکلای تسلا) و این که این تکنولوژی ها نوع جدیدی از فیزیک را بکار می گیرند که نیازی به سوخت فسیلی و یا تشعشعات یونی برای تولید مقدار انبوه انرژی ندارد
6- پروژه های طبقه بندی شده و بالاتر از فوق محرمانه، نیرو محرکه های ضد- جاذبه کاملا عملیاتی و سیستمهای تولید انرژی جدیدی در اختیار دارند که در صورت غیر محرمانه شدن و استفاده صلح آمیز ، یک تمدن انسانی جدید بدون نیاز، فقر و خسارتهای زیست محیطی را قدرت می بخشد
از اواخر دهه 40 تا اوایل 50 یک تلاش موزون و هماهنگ برای پیدا کردن و فهمیدن اصول علمی و فناوری نهفته در این فضاپیماها از طریق مطالعه مستقیم و مهندسی - معکوس اشیا غیر زمینی بدست آمده از New Mexico و سایر نقاط بدست آمد و در همان بدو امر معلوم شد که این وسایل از قوانین فیزیک و فناوری کاربردی بسیار پیشرفته ای نسبت به موتور های احتراقی و تیوب های خلا و غیره استفاده می کنند. در زمان جنگ سرد و اینکه یک پیشرفت تکنولوژیک کوچک می تواند توازن قوا را در مسابقه تسلیحات هسته ای تغییر دهد این موضوع کوچکی نیست.
از مدرک فوق محرمانه دولت کانادا که توسط Wilbert Smith تهیه شد، میدانیم که این موضوع حتی از توسعه بمب هیدروژنی هم به مراتب محرمانه تر نگه داشته شده.
تا اواخر دهه 40 تلاش عظیمی برای مطالعه سخت افزارهای فرا زمینی و یافتن طرز کار آنها و اینکه چه وسایل کاربردی می توان از این اکتشافات ساخت انجام شد، حتی در آن زمان نیز این پروژه ها بطور شگفت آوری محرمانه بوده. این مخفی کاریها در اوایل دهه 50 وقتی پیشرفتهای اساسی از طرز کار نیروی محرکه و فیزیک این وسایل بدست آمد باز هم بیشتر شد. در واقع در این زمان بود که کل این پروژه به صورت افزاینده ای " سیاه " و وارد دنیای زیر زمینی و تایید نشده شد.
وسایلی که نوعی از فیزیک و سیستمهای تولید انرژی را به نمایش می گذارند که در صورتی که افشا شوند برای همیشه زندگی در روی زمین را دگرگون خواهند کرد.
تا زمان آیزنهاور این پروژه ها بطور کلی قسمت بندی شده (Compartmentalized ) به گونه ای که هیچ کس جز عده کمی از تمامیت موضوع مطلع نباشند، و از سیستم قانونی و سلسله - مراحل - فرماندهی و کنترل خارج شد. یعنی اینکه – بطوری که از گواهی شاهدان میدانیم که آیزنهاور از وجود فضا پیما های فرا زمینی مطلع بوده- ریس جمهور (و رهبران مشابه در انگلستان و سایر نقاط) از این حلقه بیرون گذاشته شده اند. بنابراین رهبران برگزیده مردم در مقابل یک مجموعه نظامی – صنعتی (همانطور که آیزنهاور آنها را نامید) قرار گرفتند که پروژه های این چنینی را دنبال می کردند بدون اینکه کسی به کار آنها نظارت داشته باشد. از گواهی شاهدان میدانیم که، آیزنهاور، کندی، کارتر و کلینتون از تلاش برای نفوذ به این پروژه ها نتیجه ای نگرفتند.
این حقیقت در مورد رهبران کنگره، بازرسان، رهبران خارجی و رهبران U.N نیز صدق می کند. مهم نیست شما در چه پست و مقامی باشد، اگر شما برای پروژه لازم دانسته نشوید، از آن اطلاع نخواهید یافت. بر خلاف افسانه های شایع، از 1960، نگرانی از اضطراب عمومی در مواجه با این حقیقت که ما در عالم تنها نیستیم، دلیل اصلی برای سری بودن موضوع نیست. همچنین ترس از خصمانه بودن ET ها نیز عاملی جدی نبوده. هیچکدام از کارمندان داخلی این پروژه ها ET ها را خصمانه و تهدید آمیز نمیدانند.
تا سال 1960 و مطمئنا تا 1990 دنیا با مفهوم سفرهای فضایی بسیار آشنا شده و صنایع و فیلم های علمی- تخیلی کاملا توده ها را با ایده وجود ET هایی از دور دست آموزش داده، بنابراین دلیل ادامه این مخفی کاریها چیست؟
جنگ سرد پایان یافته. مردم از فهمیدن اینکه ما تنها نیستیم شوکه نخواهند شد ( امروز اکثریت مردم باور دارند که UFO ها حقیقت دارند) بعلاوه، چه چیز شوکه کننده تر از زندگی در خلال نیمه پایانی قرن 20 است در حالیکه هر شهر مهم دنیا هدف یک بمب هیدروژنی است؟ اگر ما از عهده این حقیقت بر آمده ایم، از عهده حقیقت وجود ET هم بر می آییم .
ترس، نگرانی، شوک و امثال این حرفها برای این سطح از پنهان کاری که حتی ریس جمهور و ریس CIA نیز از دسترسی به اطلاعات انکار می شوند توجیح کافی نیست.
------------------------------------------------------------------------------
Thursday, February 09, 2006
قطر.اورگون ايالت در سال 1998 در شده له گندمهاي انسان؟ شيطنتهاي صرفا يا وحشت علايم .است متر حدود 10 در مركزي دايره ريدلي مت فيضاللهي كاوه:ترجمه ليوان چند صرف از پس سال 1978 تابستان گرم روزهاي از يكي عصر.شد شروع شوخي يك با چيز همه لانگوود در سواري اسب مسير به هواخوري براي كورلي ، ديو و بوئر داگ پرسيهابز ، در نوشيدني زمان آن در كه) بوئرميكردند صحبت (ناشناخته پرنده اشياء) يوفوها درباره آنهارفتند استيت بود شده شايع آن طي كه آورد خاطر به كوئينزلند در را موردي (ميكرد زندگي استراليا ملبورن در باقي خوابيده گندمهاي از دايرهاي صورت به آن جاي و برخاسته هوا به چمنزاري از يوفو يك به اشاره با بوئر سپساست شده ايجاد شدن بلند هنگام به يوفو زدن چرخ اثر در كه مانده چه بسازيم دايرهاي اينجا اگر ميكني فكر:پرسيد كورلي از شوخي به نزديكي آن در گندمزاري ترتيب ، اين به و.است آمده فرود اينجا پرنده بشقاب يك ميكنند فكر مردم ميافتد؟ اتفاقي دايرههاي سال طول 12 در.شد عمومي همپشاير ساكن هنرمند دو كار با دايرهسازي شبانه سرگرمي در.(گذاشت كار سر) كرد جلب خود به را عالم سراسر دانشمندان توجه ميساختند ، آنها كه سادهاي و گرفتند پيشي آنها از كار اين در سرانجام و پيوستند آنها به نيز ديگري هنرمندان فاصله اين قرن اين طبيعي فوق پديده اسرارآميزترين به تبديل كه آنجا تا يافت ادامه زنجيرهاي واكنش اين .شد تاكنون و است انگلستان در تين به نيوكاسل جاده در واقع دانشگاهي شهرك ساكن Matt Ridley .است نوشته "سرخ ملكه" و "فصل در 23 گونه يك خودنوشت زندگينامه:ژنوم" جمله از كتاب چندين
كنم ثابت كه بود اين انگيزهام.ساختم گندمزار يك در سال 1991 در را دايرهام نخستين من .هستند انسانساخت "دايرهها گندم" تمام كه بودم شده متقاعد زيرا است آسان چقدر آنها ايجاد از يكي ديروقت.نيست علاقهمند آن آزمودن به هيچكس ميرسيد نظر به كه بود توضيحي تنها اين از پر مزرعهاي به _ بود آمده تگزاس از كه برادرزنم _ همدست يك همراه به اوت ، ماه شبهاي حالي در و بستيم زمين به ميخ با را طنابي.گذاشتيم پا انگلستان شمال در رسيده تقريبا گندم چندان روش اين.كرديم دايره يك در حركت به شروع بوديم داشته نگه زمين نزديك را طناب كه پاهايمان از كمك كمي با اما.درميفتند طناب زير از سالم گندمها نبودزيرا موفقيتآميز .بسازيم شده له گندم از آبرومند دايرهاي توانستيم زودي به طناب ، داشتن نگه پايين براي نخستين من.شد تلفن هيجانزده لحني با مسئول مقامات به محلي كشاورز آن طرف از بعد روز دو ديگر گندمدايره دو برتر تكنيكهاي از استفاده با آن از پس.بودم داده فريب را خود قرباني رفتن راه" تكنيك به سپس.درآمد كار از مفيد ميشد ، پر آب از كه سبك باغباني غلتك يك.ساختم برده كار به فقيد ديوكورلي و بوئر داگ نخستين ، دايرهسازان توسط كه آوردم روي "تخته روي گندم خواباندن براي تختهاي از روش اين درشد آغاز آنها با سال 1978 در ماجرا همه كه ميشد كشيده دايرهها لبه درآوردن صاف براي چيز مهمترين.است آويخته طناب دو از كه ميشود استفاده ساعت ، يك از كمتر در ميتوانم كه دريافتم زودي بهاست شده بسته كه است طنابي داشتن نگه .بسازم تميز و تر بسيار لبههاي با پيچيده الگوي
ادعا معمولا كه است چيزي آن از سادهتر بسيار اثر ، گذاشتن جاي بر بدون مزرعه درون به رفتن هيچ كه شد مزرعه وارد طوري ميتوان شود ، برداشته دقت با گامها اگر و خشك ، هواي در.ميشود وجود گندمزار به ورود براي نيز دزدانهتري حتي و ديگر روشهاي.نماند باقي ردپايي يا اثر روي يكي از و ميبرند كار به را كافهها مخصوص بلند چارپايه دو دايرهسازان ، از گروهي.دارد .ميپرند ديگري نيست امكانپذير كه ميكردند گزارش پيوسته مطبوعات دهه 1990 ، اوايل در آنكه شگفتآور اما بررسي مشغول اصطلاح به كه كساني _ "غلهشناسان" به آنهاباشند انسانساز دايرهها گندم تمام كه ميشود گفته.نكردند كنترل را آن خودشان هرگز و ميكردند استناد _ هستند گندمدايرهها ميشد فرض چنين اما) باشد "حقهباز" چند كار بتواند كه است آن از بيش بسيار دايرهها تعداد ميشوند ظاهر خوشمنظره مزارع در دايرهها آنكه يا ،(ميكشد طول ساعت چندين دايره هر ساخت كه است همراه غيرزميني و اسرارآميز صداي و سر با دايره ايجاد آنكه يا ،(ندارد حقيقت اصلا كه) راهراه سمعك شبانه آواز توانستم حتي كردم گوش دوباره شدن ضبط از پس را صداها اين كه هنگامي) .(دهم تشخيص آن در را "تقلبي" دايرههاي از را "اصلي" دايرههاي ميتوانند "كارشناسان" كه بود اين ادعا مضحكترين زنده برنامه يك در ميدن ترنس نام به كارشناسان اين از يكي آنكه از پس حتي.دهند تمييز تلويزيون شبكه 4 توسط واقع در كه است اصلي هنگامي دايره يك كرد اعلام دوربين روبهروي او پاي پيش را راه اين مخمصه از رهايي براي برنامه مسئولان شود ، تهيه فيلم آن از انگلستان همچون ديگري دايرهسازان با بعد كمي است ، بوده لبي اشتباه يك تنها اين بگويد كه گذاشتند ديدار "دايره وسط به شليك" كتاب نويسنده اشنيبل ، جيم و ساوثهمپتون دانشگاه از آلن رابين در خلل ايجاد اما آسان بسيار خودفرموده كارشناسان زدن گول آنها دوي هر نظر از.كردم كردند ، اعتراف كورلي و بوئر كه هنگامي.بود دشوار بسيار گزارشگران زودباوري و سادهلوحي من خود روزنامهاي مقالات.كرد رد را گفتههايشان و كرده معرفي كلاهبردار را آنها تلويزيون مامور من كه شد گفته كنايه به و شده انگاشته ناديده "دولتي گمراهكننده اطلاعات" بهعنوان .است دروغ البته و غلطانداز كه هستم انگلستان جاسوسي و اطلاعات اداره
و بنگرم ترديد ديده با كارشناسان تمام به نخست ، .آموخت مهم درس دو من به ماجرا اين تمام غلهشناسان اصطلاح به از بسياري _ باشد است شده واگذار آنها به كه منافعي به حواسم دايرهها گندم از بازديد منظور به يكهفتهاي تورهاي راهنمايي و كتاب نوشتن با را جيبهايشان سادهلوحي هرگز دوم ، .انباشتهاند دارد ، هزينه دلار از 2000 بيش نفر هر براي آنها از بعضي كه تبيين آنها در كه است كرده چاپ مقالههايي ژورنال والاستريت حتي.نگيرم دستكم را مطبوعات .نميشود گرفته جدي چندان دايرهها اين بودن انسانساز قرون فيلسوف توسط نخستينبار كه كنند اعتماد قاعدهاي به دارند تمايل شكآوران و دانشمندان تبيين ، سادهترين قاعده اين براساس.است شده بيان (William of Occam) اوكامي ويليام وسطا ، ساير.هستند تخس آدمهاي تبيين ، سادهترين اين دايرهها ، گندم مورد در.است بهترين معمولا غيرعادي ، بادهاي فضايي ، سفينههاي فرود:از عبارتند شدهاند مطرح تاكنون كه تبيينها و شيطان ،(باشند كه نوعي هر از) پلاسمايي گردابهاي عجيب ، نيروي ميدانهاي پيچنده ، توفانهاي .فحل خارپشتهاي ساختند را كسري الگوهاي و پيچيده رياضي اشكال آن دهه 1990 اواسط در كه كساني هويت مورد در بودنشان فضايي آدم از آنها بودن دانشجو احتمال اوكام ، اصل به بنا اماندارم نظري هيچ من .است بيشتر بسيار http://www.circlemakers.org/ سايت به دارد اختصاص دايرهها گندم ساخت به كه سازماني با آشنايي براي .كنيدمراجعه
كنم ثابت كه بود اين انگيزهام.ساختم گندمزار يك در سال 1991 در را دايرهام نخستين من .هستند انسانساخت "دايرهها گندم" تمام كه بودم شده متقاعد زيرا است آسان چقدر آنها ايجاد از يكي ديروقت.نيست علاقهمند آن آزمودن به هيچكس ميرسيد نظر به كه بود توضيحي تنها اين از پر مزرعهاي به _ بود آمده تگزاس از كه برادرزنم _ همدست يك همراه به اوت ، ماه شبهاي حالي در و بستيم زمين به ميخ با را طنابي.گذاشتيم پا انگلستان شمال در رسيده تقريبا گندم چندان روش اين.كرديم دايره يك در حركت به شروع بوديم داشته نگه زمين نزديك را طناب كه پاهايمان از كمك كمي با اما.درميفتند طناب زير از سالم گندمها نبودزيرا موفقيتآميز .بسازيم شده له گندم از آبرومند دايرهاي توانستيم زودي به طناب ، داشتن نگه پايين براي نخستين من.شد تلفن هيجانزده لحني با مسئول مقامات به محلي كشاورز آن طرف از بعد روز دو ديگر گندمدايره دو برتر تكنيكهاي از استفاده با آن از پس.بودم داده فريب را خود قرباني رفتن راه" تكنيك به سپس.درآمد كار از مفيد ميشد ، پر آب از كه سبك باغباني غلتك يك.ساختم برده كار به فقيد ديوكورلي و بوئر داگ نخستين ، دايرهسازان توسط كه آوردم روي "تخته روي گندم خواباندن براي تختهاي از روش اين درشد آغاز آنها با سال 1978 در ماجرا همه كه ميشد كشيده دايرهها لبه درآوردن صاف براي چيز مهمترين.است آويخته طناب دو از كه ميشود استفاده ساعت ، يك از كمتر در ميتوانم كه دريافتم زودي بهاست شده بسته كه است طنابي داشتن نگه .بسازم تميز و تر بسيار لبههاي با پيچيده الگوي
ادعا معمولا كه است چيزي آن از سادهتر بسيار اثر ، گذاشتن جاي بر بدون مزرعه درون به رفتن هيچ كه شد مزرعه وارد طوري ميتوان شود ، برداشته دقت با گامها اگر و خشك ، هواي در.ميشود وجود گندمزار به ورود براي نيز دزدانهتري حتي و ديگر روشهاي.نماند باقي ردپايي يا اثر روي يكي از و ميبرند كار به را كافهها مخصوص بلند چارپايه دو دايرهسازان ، از گروهي.دارد .ميپرند ديگري نيست امكانپذير كه ميكردند گزارش پيوسته مطبوعات دهه 1990 ، اوايل در آنكه شگفتآور اما بررسي مشغول اصطلاح به كه كساني _ "غلهشناسان" به آنهاباشند انسانساز دايرهها گندم تمام كه ميشود گفته.نكردند كنترل را آن خودشان هرگز و ميكردند استناد _ هستند گندمدايرهها ميشد فرض چنين اما) باشد "حقهباز" چند كار بتواند كه است آن از بيش بسيار دايرهها تعداد ميشوند ظاهر خوشمنظره مزارع در دايرهها آنكه يا ،(ميكشد طول ساعت چندين دايره هر ساخت كه است همراه غيرزميني و اسرارآميز صداي و سر با دايره ايجاد آنكه يا ،(ندارد حقيقت اصلا كه) راهراه سمعك شبانه آواز توانستم حتي كردم گوش دوباره شدن ضبط از پس را صداها اين كه هنگامي) .(دهم تشخيص آن در را "تقلبي" دايرههاي از را "اصلي" دايرههاي ميتوانند "كارشناسان" كه بود اين ادعا مضحكترين زنده برنامه يك در ميدن ترنس نام به كارشناسان اين از يكي آنكه از پس حتي.دهند تمييز تلويزيون شبكه 4 توسط واقع در كه است اصلي هنگامي دايره يك كرد اعلام دوربين روبهروي او پاي پيش را راه اين مخمصه از رهايي براي برنامه مسئولان شود ، تهيه فيلم آن از انگلستان همچون ديگري دايرهسازان با بعد كمي است ، بوده لبي اشتباه يك تنها اين بگويد كه گذاشتند ديدار "دايره وسط به شليك" كتاب نويسنده اشنيبل ، جيم و ساوثهمپتون دانشگاه از آلن رابين در خلل ايجاد اما آسان بسيار خودفرموده كارشناسان زدن گول آنها دوي هر نظر از.كردم كردند ، اعتراف كورلي و بوئر كه هنگامي.بود دشوار بسيار گزارشگران زودباوري و سادهلوحي من خود روزنامهاي مقالات.كرد رد را گفتههايشان و كرده معرفي كلاهبردار را آنها تلويزيون مامور من كه شد گفته كنايه به و شده انگاشته ناديده "دولتي گمراهكننده اطلاعات" بهعنوان .است دروغ البته و غلطانداز كه هستم انگلستان جاسوسي و اطلاعات اداره
و بنگرم ترديد ديده با كارشناسان تمام به نخست ، .آموخت مهم درس دو من به ماجرا اين تمام غلهشناسان اصطلاح به از بسياري _ باشد است شده واگذار آنها به كه منافعي به حواسم دايرهها گندم از بازديد منظور به يكهفتهاي تورهاي راهنمايي و كتاب نوشتن با را جيبهايشان سادهلوحي هرگز دوم ، .انباشتهاند دارد ، هزينه دلار از 2000 بيش نفر هر براي آنها از بعضي كه تبيين آنها در كه است كرده چاپ مقالههايي ژورنال والاستريت حتي.نگيرم دستكم را مطبوعات .نميشود گرفته جدي چندان دايرهها اين بودن انسانساز قرون فيلسوف توسط نخستينبار كه كنند اعتماد قاعدهاي به دارند تمايل شكآوران و دانشمندان تبيين ، سادهترين قاعده اين براساس.است شده بيان (William of Occam) اوكامي ويليام وسطا ، ساير.هستند تخس آدمهاي تبيين ، سادهترين اين دايرهها ، گندم مورد در.است بهترين معمولا غيرعادي ، بادهاي فضايي ، سفينههاي فرود:از عبارتند شدهاند مطرح تاكنون كه تبيينها و شيطان ،(باشند كه نوعي هر از) پلاسمايي گردابهاي عجيب ، نيروي ميدانهاي پيچنده ، توفانهاي .فحل خارپشتهاي ساختند را كسري الگوهاي و پيچيده رياضي اشكال آن دهه 1990 اواسط در كه كساني هويت مورد در بودنشان فضايي آدم از آنها بودن دانشجو احتمال اوكام ، اصل به بنا اماندارم نظري هيچ من .است بيشتر بسيار http://www.circlemakers.org/ سايت به دارد اختصاص دايرهها گندم ساخت به كه سازماني با آشنايي براي .كنيدمراجعه
واقعا «بشقابهای پرنده» چه هستند؟ انها چيستند که اينقدر دانشمندان را سر در گم و عصبانی کرده اند. با مفاهيم ناقص علم امروزی انها نميبايست وجود داشته باشند! اما انها وجود دارند. از تمامی طبقات انسانها شاهدانی وجود دارند که رويت انها را تاييد کرده اند. دانشمندان انها را ديده اند. فضا نوردان انها را ديده اند. خلبانان انها را ديده اند زنان خانه دار ... چوپانان ... معلمان ... دانشجويان ... افراد عادی حتی ریگان رییس جمهور امریکا نیز ادعای دیدن انها را کردند. از ۱۹۴۵ به بعد تا کنون ميليونها گزارش مبنی بر رويت اين اشيا ثبت شده است. اگر بگوييم که اينها خطای ديد - نورهای اسمانی - هواپيما - سنگهای اسمانی و ... هستند تنها خود را گول زده ايم. اگر شاهدان را دروغگو يا خيال پرداز بپنداريم انوقت خلبانان دانشمندان و فضا نوردان را هم دروغگو و خيالپرداز پنداشته ايم. اما ايا واقعا چنين است؟ ايا اضهارات خلبانان و فضانوردان مبنی بر رویت اشیا پرنده ای که هوشندانه کنترل میشوند و سرعت و قدرت مانور خار ق العاده ای دارند که هرگز نمیتوان به گرد انها نیز رسید یا زیاد به انها نزدیک شد را نباید باور کنیم؟ کسانی که قدرت ديد انها مدام ازمايش ميشود و قادرند نورهای رنگی يا هواپيما يا بالن يا موشک را به درستی تشخيص دهند. از طرف ديگر انها طوری تربيت شده اند که «چرند» نگويند و از چيزهايی صحبت منند که واقعا انها را ديده اند. در غير اينصورت براحتی شغل خوبشان را از دست داده و خود را مضحکه ی ديگران قرار داده اند. در متون کهن و مذهبی ما نيز از موجودات غير انسانی و هوشمند نيز سخن بسيار گفته شده. معماهای باستانی گذشته هنوز هم ما را سر در گم ميسازند. بناهايی که طيق اصول پيچيده ی رياضياتی بنا شده اند و هنوز هم ما انسانهای قرن بيست و يکم قادر نيستيم حتی يک کپی ناقص انرا بسازيم.
در نظرسنجي كه چندي پيش منتشر شد اكثر آمريكايي ها بر اين باورند كه حقايقي در مورد بشقاب پرنده ها وجود دارد كه دولت آمريكا از بروز و افشاي آن خودداري مي كند. اين نظرسنجي باعث آغاز به كار گروه حقيقت ياب براي روشن كردن جزئيات اطلاعات در مورد بشقاب پرنده ها شد. در هفته اي كه گذشت دولت آمريكا با درخواستهايي مواجه بود كه در واقع واكنش نسبت به اعلام نتايج نظرسنجي بود. هزينه مالي اين نظرسنجي را كانال تلويزيوني SCIFI تامين كرده است. بر اساس نظرسنجي 72 درصد مردم آمريكا معتقدند كه دولت آمريكا حقايق در مورد يوفوها و فعاليتهاي مربوط به آنها را از مردم پنهان مي كند. همچنين 68 درصد براين باورند كه دولت آمريكا اطلاعاتي در مورد زندگي در خارج از سياره زمين در اختيار دارد كه حاضر نيست منتشر كند. تجزيه تحيل اين نظرسنجي هم نشان مي دهد كه اين عدم اعتماد به دولت و اعتقاد به يوفوها با سن, نسبت معكوس دارد يعني جوانترها بي اعتماديشان به دولت عميق تر بوده است. بر اساس اين نظرسنجي اكثر آمريكاييها از لجاظ روحي و رواني براي پذيرفتن دلايل وجود حيات در خارج از زمين آمادگي دارند. 60 درصد مي گويند زمانيكه امنيت ملي مردم آمريكا در خطر نيست دولت حق ايجاد مانع بر سر راه جريان اطلاعات بويپژه در مورد پديده يوفو را ندارد. قابل توجه است كه اين كانال تلويزيوني ماه آينده سريال تلويزيوني "Taken " ساخته اسپيلبرگ را پخش خواهد كرد كه داستان زندگي سه خانواده در چهار نسل را نشان مي دهد كه ضمن ارائه تاريخچه پديده بشقاب پرنده ها به توطئه و تباني دولت امريكا و سازمانهاي جاسوسي براي سري نگه داشتن موضوع اشيا پرنده ناشناخته پرداخته است. از ميان گروهاي مختلف ميتوان ائتلاف براي آزادي "CFI" را نام برد كه به نيروي هوايي آمريكا فشار مي آورد كه از مدارك دو عمليات محرمانه "غبار ماه" و "پرنده آبي " پرده بردارد ! دولت بارها از توضيح كامل طفره رفته است.همچنين كمپاني "Podesta Mattoon" در كنار "ائتلاف براي آزادي" كه توسط توني پودستا برادر جان پودستا مشاور سابق كلينتون همراه با دان ماتوون از استراتژيست هاي كاركشته حزب جمهوريخواه تاسيس شد, به دليل روابط عمومي قوي توان لابي كردن را در سازمانهاي دولتي را داراست. استفن باست نامزد مستقل انتخابات نمايندگان كنگره از ايالت مريلند كه از فعالان مخالف رازآلود باقي ماندن بشقاب پرنده هاست , شعار انتخاباتي خود را (( افشاگري 2003 )) گذاشته است .
UFOlogy علم شناخت بشقابهای پرنده است و يوفولوژيستها کسانی هستند که با مطالعه بر روی فيلدهای مخصوص و مختلف اين پديده انها را تجزيه و تحليل ميکنند. يوفولوژيستها از اقشار مختلف هستند. در ميان انها دانشمندان رشته های مختلف و افراد عادی که به اين موضوع علاقه دارند يافت ميشود. از هنگامی که اولين مورد رسمی رويت اشياء پرنده ی ناشناخته در اين عصر به پبت رسيد(۱۹۴۶) تا امروز دانشمندان شاهد حوادث عجيب و پيچيده ای در مورد حيات فرازمينی بوده اند. در حقيقت موضوع بشقابهای پرنده شامل رويت ساده ی چند شئ پرنده نميشود. اگر اينطور ميبود خيلی زود ميبايست پرونده ی اين مورد برای هميشه بسته ميشد. در بين خوانندگان ممکنه کسانی باشند که از يوفولوژی اطلاعات کمی داشته باشند اما به اين موضوع علاقه دارند. پس سعی ميکنم بطور خلاصه فيلدهای يوفولوژی رو براشون بگم : ۱.رويت بشقابهای پرنده : تا بحال بيش از ۴ ميليون گزارش (اعم از موثق يا غير موثق - رسمی يا غير رسمی) از سرتاسر جهان در مورد مشاهد ه اشيای پرنده و درخشنده ی عجيبی که مانورهای بسيار اعجاب انگيزی انجام ميدهند ثبت شده است. بيشتر اين اشيا به علت مدور بودن به بشقاب پرنده معروفند. و بيشتر دانشمدان و مردم بر اين باورند که انها تحت هدايت هوشمندانه ی موجوداتی غير انسان هستند که سالهاست کره زمين را مورد بازديد قرار داده اند. ۲. دواير گندم: اشکال پیچیده و منظم هندسی که در مقیاسهای بزرگ در مرازع صاف و یکدست گندم یا ذرت بوجود میایند. این اشکال بصورت دایره های کوچک که بطور چرخشی روی هم خم میشوند بوجود میایند که اگر از بالا و فاصله ی زیاد به انها بنگریم شکلهای بسیار عظیم و پیچیده و زیبای هندسی را میبینیم. این اشکال گاه انچنان پیچیده اند که کشیدن انها حتی بر روی کاغذ نیز با اشتباه همراه است. حال انکه این اشکال طی مدت کمی از شب روی مزارع گندم انهم بدون اطلاع صاحبان مزارع بوجود میاید. دانشمندان عقیده دارند که موجودات فرازمینی با این کارشان سعی در اتتقال اطلاعات و دادن پیام به دانشمندان زمین هستند. ۳.ربودن انسانها : همه ساله در اقصی نقاط جهان گزارشاتی مبنی بر ربوده شدن انسانها طی مدت زمانی مشخص و سپس پيدا شدن انهادر منطقه ای ديگر منتشر ميشود. گمشدگان اکثرا فراموش ميکنند که چه اتفاقی برای انها افتاده است. (حافظه شان پاک شده است) اما تمامی انها در حين هیپنوتيزم و خواب مغناطيسی به ياد می اورند که چه بر سرشان امده. جالب اينجاست که با توجه به فاصله ی زياد ربوده شدگان از همديگر(از قاره های مختلف و نژادها و فرهنگهای مختلف) همه انها يک چيز را يا چيزهاي شبيه به هم را تعريف ميکنند : موجوداتی کوچک و مهربان با توانايی تله پاتی با چشمهای مورب و سر بزرگ روی انها ازمايشاتی انجام ميدهند ... ۴. ربودن حيوانات : گزارشات جالب در مورد چگونگی ربوده شدن حيوانات و يافت شدن جسد انها بيابان در حالی که علايمی روی بدنشان است که نشاندهنده ی ازمايشات مخصوص و عجيب با تکنولوژی بسيار بالا ميباشد. گاهی هم فلزاتی در بدن انها يافت ميشود که در کره ی زمين يافت نميشوند. و نيز جسدشان دارای تشعشعات راديو اکتيو است. ۵.کتب باستانی و معماهای تمدنهای باستانی و اثار شگفت انگیزشان مثل اهرام مصر - خطوط نازکا - و افسانه های بسيار جالب (با نکات ظريف علمی)در مورد خدايان باستان... ۶. اظهارات دانشمدان معتبر - فضانوردان - خلبانان - سياسيون مبنی بر مشاهده و همکاری بعضی از فرازمينی ها با انسانها و همچنين ادعای بعضی از افراد در مورد داشتن ارتباط با فرازمينی ها و ارائه ی مدارک جالب توسط انها مانند بيلی ماير. ۷. بررسی حوادث مربوط به سقوط يوفو ها و تاثير انها بر پيشرفت علوم انسانی - پايگاه های سری در امريکا برای تحقيق روی يوفو های ساقط شده - حادثه ی روزول.
بد نيست براي كساني كه مدعي هستند بشقابهاي پرنده اصلا وجود ندارند يا اينكه فقط انسانهاي شياد از اين ادعاها ميكنند اظهارات فضانوردان خلبانان و دانشمندان رو بعنوان مدرك ارائه بديم : اما قبل از اون اين نكته ضروريه كه بگم فضانوردان و خلبانان انسانهايي هستند كه طوري پرورش يافته اند كه “چرند“ نگويند و وقتي صحبت كنند كه از چيزي مطمئن باشند. چرا كه در غير اينصورت براحتي شغل خوب خودشون از دست خواهند داد. اولين مورد رسمي رويت بشقاب پرنده در 24 ژوئن 1947 توسط خلباني بنام كنت ارنولد گزارش داده شد.او در حالي كه هماپيماي شخصي خودش رو بر فراز كوههاي كسكيد واشنگتن هدايت ميكرد با 9 شي پرنده دايره اي شكل روبرو شد. ان زمان هواپيماهاي جت كمياب بودند. ارنولد از روي حس كنجكاوي زمان عبور انها رو ميان 2 قله “رينر و ادامز“ اندازه گرفت. اشيائ عجيب فاصله 47 مايلي رو در 102 ثانيه طي كردند. سرعتي معادل 2/2 برابر سرعت صوت. در ان سال هيچ هواپيمايي حتي قادر به نزديك شدن به اين سرعت هم نبود!! در شهرت و اعتبار حرفه اي او شكي نبود ... اين ماجرا به سرعت به روزنامه ها كشيده شد و از اين زمان بود كه كلمه بشقاب پرنده به تمام دايره المعارفها راه پيدا كرد ... از ان پس سيل گزارشات در سالهاي دهه 50و 60 تا الان از راه رسيد .... يكي از گزارشها مربوط به “جيمز مك ديويت“ فضانورد ناسا طي ماموريت جميني4 در 1965 بود. او در مدار 9 مايلي بالاي زمين شيئي استوانه اي ديد كه زائده هايي از ان بيرون زده بود. مك ديويت يك عكس و مقداري فيلم شفاف از ان گرفت. (اين فيلم تا الان از سوي ناسا فاش نشده است ) او و يكي ديگر از فضانوردان (ادوارد وايت) چون ديدند كه ان شئ به موازات سفينه حركت ميكنند خود را براي عمليات فرار اماده ميكنند. كه در اين لحظه شئ ناشناس بكلي ناپديد ميشود! پس از فرود فيلم از او گرفته شد و چند روز بعد بخشهايي از فيلم كه كيفيت بسيار پاييني داشت به او باز كردانده شد. بعد هم مقامات اعلام كردند كه مك ديويت سفينه بدون سرنشين پگاسوس را ديده !! اما در ان لحظه سفينه پگاسوس 1200 مايل دور تر از سفينه انها بود! سروان هم “اد ميچل“ ششمين انساني كه به ماه رفت در يك كنفرانسمطبوعاتي بعدها اعلام كرد:“من كاملا به وجود بشقاب پرنده ها اعتقاد دارم ... سوال اين نيست كه انها از كجا ميايند بلكه مهمتر اينست كه بدانيم انها چه هستند؟“ تا دهه 70 ميلادي 26 فضا نورد وجود يوفو ها رو تاييد كردند. سرنشينان اسكاي لب 1و2و3 هم گزارشهاي مشابهي دادند. جك سولاما و اون گاريوت و الن بين (در اسكاي لب2) به مدت 10 دقيقه ازيك يوفوي قرمز رنگ فيلمبرداري كردند. پروفسورجيمز مك دونالد فيزيكدان دانشگاه اريزونا در بيانيه اي كه به كميته علمي مجلس نمايندگان ارائه داد اعلام كرد : نتايج 2 سال مطالعات من در اين مورد حاكي از صحت وجود بشقاب پرنده هاست.كه توسط اشكالي از حيات فرازميني براي بررسي زمين بكار گرفته ميشوند. جالبه نظر دكتر هرمن اوبرت استاد ورنر فون براون (كسي كه موشك ساترن 5 را براي سفر به ماه اختراع كرد) و پدر سفرهاي فضايي هم بدونيد : “ به نظر من بشقاب پرنده ها توسط اشكال عالي حيات كه مدتهاست كره زمين را تحت نظر دارند هدايت ميشوند!“ نظر البرت اينشتين : به نظر من بشقابهاي پرنده قعطا وجود دارند. انسانهايي كه بشقابهاي پرنده رو در اختيار دارند گروهي ازانسنها هستند كه20 هزارسال پيش كره زمين را ترك كرده اند!
مشاهدات سرهنگ گوردون كوپر سرهنگ گوردون كوپر كه يكي از معتقد ترين افراد به وجود بشقاب پرنده هاست يكي از فضانوردان فضاپيماي“مركوري“ و اخرين امريكايي كه به تنهايي در فضا راه پيمايي كرد در15 مي 1963 توسط كپسول مركوري به فضا پرتاب شد. قرار بود وي 22 مدار را دور كره زمين طي كند. در جريان طي اخرين مدار سرهنگ گوردون كوپر طي تماسي با مركز رهگيري سفينه در موچه آ (استراليا) اعلام نمود كه يك شئ درخشان برنگ سبز را كه بسرعت از جلو به كپسول وي نزديك ميشود مشاهده ميكند. اين شئ توسط رادار مركز رهگيري نيز رد يابي شد. وقتي سفينه فرود امد به كليه گزارشگران تذكر داده شد كه از پرسيدن هر گونه سوال راجع به بشقاب پرنده بطور جدي خودداري كنند. ده سال پيش از ان نيز كوپر در جريان هدايت يك فروند بر فراز اسمان المان غربي يك شئ متاليك Sabre F-68 جت ديسكي شكل را مشاهده نمود كه قادر بود سريعترازهرجنگنده اي در انزمان پرواز كند و مانور هاي اعجاب انگيزي انجام دهد. وي در يك مصاحبه ويديويي چنين ميگويد : طي سالهاي متمادي من با يك راز زندگي كرده ام! رازي كه در قلب تمامي فضانوردان وجود دارد. اكنون ميتوانم فاش كنم كه هر روز در اكريكا رادارهاي ما قادر به ثبت اشيا پرنده ناشناخته اي هستند كه ماهيت انها براي ما نامشخص است....
مشاهدات نيل ارمسترانگ و ادوين الدرين اولين انسانهايي كه پا بر كره ماه نهادند : طبق اهارات نيل ارمسترانگ موجودات پيشرفته فرازميني داراي پايگاههايي در كره ماه هستند و وقتي اين فضانوردان براي اولين بار به كره ماه رفتند فرازمينيها هشدارهايي مبني بر ترك ماه به انهادادند. اين فضانوردان مدت كوتاهي پس از فرود تاريخي خود بر سطح ماه در 21 جولاي 1969 بشقابهاي پرنده اي را مشاهده كردند. همچنين طبق اظهارات يكي از كارمندان ناسا بنام اتو بايندر وي مكالماتي را به شرح زير توسط دستگاههاي گيرنده راديويي وي اچ اف خود دريافت كرد كه بين فضانوردان اپولو و مركز فرماندهي در جريان بود: ناسا: انجا چه ميبينيد؟ (مركز كنترل خطاب به اپولو11) اپولو11:اينها خيلي بزرگند قربان! بسيار عظيم الجثه! خداي من باور نميكنيد!من به شما ميگويم كه سفاين فضايي ديگري نيز بيرون ماه هستند. انها دورتر از دهانه اتشفشان ماه در يك رديف قرار دارند. پروفسوري معروف كه نخواست نامش فاش شود در جريان يك سمپوزيوم ناسا مصاحبه اي كوتاه با نيل ارمسترانگ داشته كه بخشي از ان بشرح زير است : پ :واقعا چه اتفاقي در جريان پرواز اپولو11 رخ داد؟ ارمسترانگ: باور كردني نبود. البته ما هميشه ميدانستيم كه امكان برخورد با بيگانگان فضايي وجود دارد. پ :منظورتان از اينكه به شما هشدار داده شده چيست؟ ارمسترانگ:نميتوانم وارد جزئيات شوم.تنها به همين اكتفا ميكنم كه انها از هر كحاظ بر ما برتري دارند. اكنون هيچ شكي در مورد وجود پايگاه در ماه وجود ندارد. پ :اما ناسا بعد ها پروازهاي ديگري را نيز به ماه داشته است. ارمسترانگ:طبيعتا! اما ناسا در همان زمان متعهد شده بود كه ازايجاد هر گونه هراس در ميان مردم زمين خودداري كند و سفرهاي بعدي تنها يك رفت و برگشت كوتاه بود. جالب است بدانيد ارمسترانگ خبري را به مركز كنترل مخابره نمود مبني بر اين كه پس از فرود كپسول فضايي در ماه انها دو شئ عجيب و بزرگ در حال مراقبت از انها بودند. ((اين بخش از گزارش كه انزمان بطور مستقيم براي مردم جهان پخش ميشد سانسور گرديد و نتها ايستگاههاي معدودي در سراسر دنيا ان را رد يابي كردند.)) فضا نوردان از اين اشيا عكسها و فيلمهاي جالبي نيز گرفتند كه بعضي از انها فاش شده اند
در نظرسنجي كه چندي پيش منتشر شد اكثر آمريكايي ها بر اين باورند كه حقايقي در مورد بشقاب پرنده ها وجود دارد كه دولت آمريكا از بروز و افشاي آن خودداري مي كند. اين نظرسنجي باعث آغاز به كار گروه حقيقت ياب براي روشن كردن جزئيات اطلاعات در مورد بشقاب پرنده ها شد. در هفته اي كه گذشت دولت آمريكا با درخواستهايي مواجه بود كه در واقع واكنش نسبت به اعلام نتايج نظرسنجي بود. هزينه مالي اين نظرسنجي را كانال تلويزيوني SCIFI تامين كرده است. بر اساس نظرسنجي 72 درصد مردم آمريكا معتقدند كه دولت آمريكا حقايق در مورد يوفوها و فعاليتهاي مربوط به آنها را از مردم پنهان مي كند. همچنين 68 درصد براين باورند كه دولت آمريكا اطلاعاتي در مورد زندگي در خارج از سياره زمين در اختيار دارد كه حاضر نيست منتشر كند. تجزيه تحيل اين نظرسنجي هم نشان مي دهد كه اين عدم اعتماد به دولت و اعتقاد به يوفوها با سن, نسبت معكوس دارد يعني جوانترها بي اعتماديشان به دولت عميق تر بوده است. بر اساس اين نظرسنجي اكثر آمريكاييها از لجاظ روحي و رواني براي پذيرفتن دلايل وجود حيات در خارج از زمين آمادگي دارند. 60 درصد مي گويند زمانيكه امنيت ملي مردم آمريكا در خطر نيست دولت حق ايجاد مانع بر سر راه جريان اطلاعات بويپژه در مورد پديده يوفو را ندارد. قابل توجه است كه اين كانال تلويزيوني ماه آينده سريال تلويزيوني "Taken " ساخته اسپيلبرگ را پخش خواهد كرد كه داستان زندگي سه خانواده در چهار نسل را نشان مي دهد كه ضمن ارائه تاريخچه پديده بشقاب پرنده ها به توطئه و تباني دولت امريكا و سازمانهاي جاسوسي براي سري نگه داشتن موضوع اشيا پرنده ناشناخته پرداخته است. از ميان گروهاي مختلف ميتوان ائتلاف براي آزادي "CFI" را نام برد كه به نيروي هوايي آمريكا فشار مي آورد كه از مدارك دو عمليات محرمانه "غبار ماه" و "پرنده آبي " پرده بردارد ! دولت بارها از توضيح كامل طفره رفته است.همچنين كمپاني "Podesta Mattoon" در كنار "ائتلاف براي آزادي" كه توسط توني پودستا برادر جان پودستا مشاور سابق كلينتون همراه با دان ماتوون از استراتژيست هاي كاركشته حزب جمهوريخواه تاسيس شد, به دليل روابط عمومي قوي توان لابي كردن را در سازمانهاي دولتي را داراست. استفن باست نامزد مستقل انتخابات نمايندگان كنگره از ايالت مريلند كه از فعالان مخالف رازآلود باقي ماندن بشقاب پرنده هاست , شعار انتخاباتي خود را (( افشاگري 2003 )) گذاشته است .
UFOlogy علم شناخت بشقابهای پرنده است و يوفولوژيستها کسانی هستند که با مطالعه بر روی فيلدهای مخصوص و مختلف اين پديده انها را تجزيه و تحليل ميکنند. يوفولوژيستها از اقشار مختلف هستند. در ميان انها دانشمندان رشته های مختلف و افراد عادی که به اين موضوع علاقه دارند يافت ميشود. از هنگامی که اولين مورد رسمی رويت اشياء پرنده ی ناشناخته در اين عصر به پبت رسيد(۱۹۴۶) تا امروز دانشمندان شاهد حوادث عجيب و پيچيده ای در مورد حيات فرازمينی بوده اند. در حقيقت موضوع بشقابهای پرنده شامل رويت ساده ی چند شئ پرنده نميشود. اگر اينطور ميبود خيلی زود ميبايست پرونده ی اين مورد برای هميشه بسته ميشد. در بين خوانندگان ممکنه کسانی باشند که از يوفولوژی اطلاعات کمی داشته باشند اما به اين موضوع علاقه دارند. پس سعی ميکنم بطور خلاصه فيلدهای يوفولوژی رو براشون بگم : ۱.رويت بشقابهای پرنده : تا بحال بيش از ۴ ميليون گزارش (اعم از موثق يا غير موثق - رسمی يا غير رسمی) از سرتاسر جهان در مورد مشاهد ه اشيای پرنده و درخشنده ی عجيبی که مانورهای بسيار اعجاب انگيزی انجام ميدهند ثبت شده است. بيشتر اين اشيا به علت مدور بودن به بشقاب پرنده معروفند. و بيشتر دانشمدان و مردم بر اين باورند که انها تحت هدايت هوشمندانه ی موجوداتی غير انسان هستند که سالهاست کره زمين را مورد بازديد قرار داده اند. ۲. دواير گندم: اشکال پیچیده و منظم هندسی که در مقیاسهای بزرگ در مرازع صاف و یکدست گندم یا ذرت بوجود میایند. این اشکال بصورت دایره های کوچک که بطور چرخشی روی هم خم میشوند بوجود میایند که اگر از بالا و فاصله ی زیاد به انها بنگریم شکلهای بسیار عظیم و پیچیده و زیبای هندسی را میبینیم. این اشکال گاه انچنان پیچیده اند که کشیدن انها حتی بر روی کاغذ نیز با اشتباه همراه است. حال انکه این اشکال طی مدت کمی از شب روی مزارع گندم انهم بدون اطلاع صاحبان مزارع بوجود میاید. دانشمندان عقیده دارند که موجودات فرازمینی با این کارشان سعی در اتتقال اطلاعات و دادن پیام به دانشمندان زمین هستند. ۳.ربودن انسانها : همه ساله در اقصی نقاط جهان گزارشاتی مبنی بر ربوده شدن انسانها طی مدت زمانی مشخص و سپس پيدا شدن انهادر منطقه ای ديگر منتشر ميشود. گمشدگان اکثرا فراموش ميکنند که چه اتفاقی برای انها افتاده است. (حافظه شان پاک شده است) اما تمامی انها در حين هیپنوتيزم و خواب مغناطيسی به ياد می اورند که چه بر سرشان امده. جالب اينجاست که با توجه به فاصله ی زياد ربوده شدگان از همديگر(از قاره های مختلف و نژادها و فرهنگهای مختلف) همه انها يک چيز را يا چيزهاي شبيه به هم را تعريف ميکنند : موجوداتی کوچک و مهربان با توانايی تله پاتی با چشمهای مورب و سر بزرگ روی انها ازمايشاتی انجام ميدهند ... ۴. ربودن حيوانات : گزارشات جالب در مورد چگونگی ربوده شدن حيوانات و يافت شدن جسد انها بيابان در حالی که علايمی روی بدنشان است که نشاندهنده ی ازمايشات مخصوص و عجيب با تکنولوژی بسيار بالا ميباشد. گاهی هم فلزاتی در بدن انها يافت ميشود که در کره ی زمين يافت نميشوند. و نيز جسدشان دارای تشعشعات راديو اکتيو است. ۵.کتب باستانی و معماهای تمدنهای باستانی و اثار شگفت انگیزشان مثل اهرام مصر - خطوط نازکا - و افسانه های بسيار جالب (با نکات ظريف علمی)در مورد خدايان باستان... ۶. اظهارات دانشمدان معتبر - فضانوردان - خلبانان - سياسيون مبنی بر مشاهده و همکاری بعضی از فرازمينی ها با انسانها و همچنين ادعای بعضی از افراد در مورد داشتن ارتباط با فرازمينی ها و ارائه ی مدارک جالب توسط انها مانند بيلی ماير. ۷. بررسی حوادث مربوط به سقوط يوفو ها و تاثير انها بر پيشرفت علوم انسانی - پايگاه های سری در امريکا برای تحقيق روی يوفو های ساقط شده - حادثه ی روزول.
بد نيست براي كساني كه مدعي هستند بشقابهاي پرنده اصلا وجود ندارند يا اينكه فقط انسانهاي شياد از اين ادعاها ميكنند اظهارات فضانوردان خلبانان و دانشمندان رو بعنوان مدرك ارائه بديم : اما قبل از اون اين نكته ضروريه كه بگم فضانوردان و خلبانان انسانهايي هستند كه طوري پرورش يافته اند كه “چرند“ نگويند و وقتي صحبت كنند كه از چيزي مطمئن باشند. چرا كه در غير اينصورت براحتي شغل خوب خودشون از دست خواهند داد. اولين مورد رسمي رويت بشقاب پرنده در 24 ژوئن 1947 توسط خلباني بنام كنت ارنولد گزارش داده شد.او در حالي كه هماپيماي شخصي خودش رو بر فراز كوههاي كسكيد واشنگتن هدايت ميكرد با 9 شي پرنده دايره اي شكل روبرو شد. ان زمان هواپيماهاي جت كمياب بودند. ارنولد از روي حس كنجكاوي زمان عبور انها رو ميان 2 قله “رينر و ادامز“ اندازه گرفت. اشيائ عجيب فاصله 47 مايلي رو در 102 ثانيه طي كردند. سرعتي معادل 2/2 برابر سرعت صوت. در ان سال هيچ هواپيمايي حتي قادر به نزديك شدن به اين سرعت هم نبود!! در شهرت و اعتبار حرفه اي او شكي نبود ... اين ماجرا به سرعت به روزنامه ها كشيده شد و از اين زمان بود كه كلمه بشقاب پرنده به تمام دايره المعارفها راه پيدا كرد ... از ان پس سيل گزارشات در سالهاي دهه 50و 60 تا الان از راه رسيد .... يكي از گزارشها مربوط به “جيمز مك ديويت“ فضانورد ناسا طي ماموريت جميني4 در 1965 بود. او در مدار 9 مايلي بالاي زمين شيئي استوانه اي ديد كه زائده هايي از ان بيرون زده بود. مك ديويت يك عكس و مقداري فيلم شفاف از ان گرفت. (اين فيلم تا الان از سوي ناسا فاش نشده است ) او و يكي ديگر از فضانوردان (ادوارد وايت) چون ديدند كه ان شئ به موازات سفينه حركت ميكنند خود را براي عمليات فرار اماده ميكنند. كه در اين لحظه شئ ناشناس بكلي ناپديد ميشود! پس از فرود فيلم از او گرفته شد و چند روز بعد بخشهايي از فيلم كه كيفيت بسيار پاييني داشت به او باز كردانده شد. بعد هم مقامات اعلام كردند كه مك ديويت سفينه بدون سرنشين پگاسوس را ديده !! اما در ان لحظه سفينه پگاسوس 1200 مايل دور تر از سفينه انها بود! سروان هم “اد ميچل“ ششمين انساني كه به ماه رفت در يك كنفرانسمطبوعاتي بعدها اعلام كرد:“من كاملا به وجود بشقاب پرنده ها اعتقاد دارم ... سوال اين نيست كه انها از كجا ميايند بلكه مهمتر اينست كه بدانيم انها چه هستند؟“ تا دهه 70 ميلادي 26 فضا نورد وجود يوفو ها رو تاييد كردند. سرنشينان اسكاي لب 1و2و3 هم گزارشهاي مشابهي دادند. جك سولاما و اون گاريوت و الن بين (در اسكاي لب2) به مدت 10 دقيقه ازيك يوفوي قرمز رنگ فيلمبرداري كردند. پروفسورجيمز مك دونالد فيزيكدان دانشگاه اريزونا در بيانيه اي كه به كميته علمي مجلس نمايندگان ارائه داد اعلام كرد : نتايج 2 سال مطالعات من در اين مورد حاكي از صحت وجود بشقاب پرنده هاست.كه توسط اشكالي از حيات فرازميني براي بررسي زمين بكار گرفته ميشوند. جالبه نظر دكتر هرمن اوبرت استاد ورنر فون براون (كسي كه موشك ساترن 5 را براي سفر به ماه اختراع كرد) و پدر سفرهاي فضايي هم بدونيد : “ به نظر من بشقاب پرنده ها توسط اشكال عالي حيات كه مدتهاست كره زمين را تحت نظر دارند هدايت ميشوند!“ نظر البرت اينشتين : به نظر من بشقابهاي پرنده قعطا وجود دارند. انسانهايي كه بشقابهاي پرنده رو در اختيار دارند گروهي ازانسنها هستند كه20 هزارسال پيش كره زمين را ترك كرده اند!
مشاهدات سرهنگ گوردون كوپر سرهنگ گوردون كوپر كه يكي از معتقد ترين افراد به وجود بشقاب پرنده هاست يكي از فضانوردان فضاپيماي“مركوري“ و اخرين امريكايي كه به تنهايي در فضا راه پيمايي كرد در15 مي 1963 توسط كپسول مركوري به فضا پرتاب شد. قرار بود وي 22 مدار را دور كره زمين طي كند. در جريان طي اخرين مدار سرهنگ گوردون كوپر طي تماسي با مركز رهگيري سفينه در موچه آ (استراليا) اعلام نمود كه يك شئ درخشان برنگ سبز را كه بسرعت از جلو به كپسول وي نزديك ميشود مشاهده ميكند. اين شئ توسط رادار مركز رهگيري نيز رد يابي شد. وقتي سفينه فرود امد به كليه گزارشگران تذكر داده شد كه از پرسيدن هر گونه سوال راجع به بشقاب پرنده بطور جدي خودداري كنند. ده سال پيش از ان نيز كوپر در جريان هدايت يك فروند بر فراز اسمان المان غربي يك شئ متاليك Sabre F-68 جت ديسكي شكل را مشاهده نمود كه قادر بود سريعترازهرجنگنده اي در انزمان پرواز كند و مانور هاي اعجاب انگيزي انجام دهد. وي در يك مصاحبه ويديويي چنين ميگويد : طي سالهاي متمادي من با يك راز زندگي كرده ام! رازي كه در قلب تمامي فضانوردان وجود دارد. اكنون ميتوانم فاش كنم كه هر روز در اكريكا رادارهاي ما قادر به ثبت اشيا پرنده ناشناخته اي هستند كه ماهيت انها براي ما نامشخص است....
مشاهدات نيل ارمسترانگ و ادوين الدرين اولين انسانهايي كه پا بر كره ماه نهادند : طبق اهارات نيل ارمسترانگ موجودات پيشرفته فرازميني داراي پايگاههايي در كره ماه هستند و وقتي اين فضانوردان براي اولين بار به كره ماه رفتند فرازمينيها هشدارهايي مبني بر ترك ماه به انهادادند. اين فضانوردان مدت كوتاهي پس از فرود تاريخي خود بر سطح ماه در 21 جولاي 1969 بشقابهاي پرنده اي را مشاهده كردند. همچنين طبق اظهارات يكي از كارمندان ناسا بنام اتو بايندر وي مكالماتي را به شرح زير توسط دستگاههاي گيرنده راديويي وي اچ اف خود دريافت كرد كه بين فضانوردان اپولو و مركز فرماندهي در جريان بود: ناسا: انجا چه ميبينيد؟ (مركز كنترل خطاب به اپولو11) اپولو11:اينها خيلي بزرگند قربان! بسيار عظيم الجثه! خداي من باور نميكنيد!من به شما ميگويم كه سفاين فضايي ديگري نيز بيرون ماه هستند. انها دورتر از دهانه اتشفشان ماه در يك رديف قرار دارند. پروفسوري معروف كه نخواست نامش فاش شود در جريان يك سمپوزيوم ناسا مصاحبه اي كوتاه با نيل ارمسترانگ داشته كه بخشي از ان بشرح زير است : پ :واقعا چه اتفاقي در جريان پرواز اپولو11 رخ داد؟ ارمسترانگ: باور كردني نبود. البته ما هميشه ميدانستيم كه امكان برخورد با بيگانگان فضايي وجود دارد. پ :منظورتان از اينكه به شما هشدار داده شده چيست؟ ارمسترانگ:نميتوانم وارد جزئيات شوم.تنها به همين اكتفا ميكنم كه انها از هر كحاظ بر ما برتري دارند. اكنون هيچ شكي در مورد وجود پايگاه در ماه وجود ندارد. پ :اما ناسا بعد ها پروازهاي ديگري را نيز به ماه داشته است. ارمسترانگ:طبيعتا! اما ناسا در همان زمان متعهد شده بود كه ازايجاد هر گونه هراس در ميان مردم زمين خودداري كند و سفرهاي بعدي تنها يك رفت و برگشت كوتاه بود. جالب است بدانيد ارمسترانگ خبري را به مركز كنترل مخابره نمود مبني بر اين كه پس از فرود كپسول فضايي در ماه انها دو شئ عجيب و بزرگ در حال مراقبت از انها بودند. ((اين بخش از گزارش كه انزمان بطور مستقيم براي مردم جهان پخش ميشد سانسور گرديد و نتها ايستگاههاي معدودي در سراسر دنيا ان را رد يابي كردند.)) فضا نوردان از اين اشيا عكسها و فيلمهاي جالبي نيز گرفتند كه بعضي از انها فاش شده اند
Wednesday, February 08, 2006
وقتی که نازی ها از طریق انتخابات سال 1933 در آلمان به قدرت رسیدند، نفرت آنان از یهودیان پیشاپیش معلوم بود. در آن زمان، آلمان قریب به یک میلیون یهودی داشت که کمتر از یک درصد جمعیت آلمان را تشکیل می داد. موج مهاجرت یهودیان از آلمان شروع شد. نازی ها، کار خود را با سرکوب کمونیستها آغاز کردند. بسیاری از افراد موج اول که بسرعت از آلمان خارج می شدند، یهودیان چپ و کمونیست بودند. پس از این، نازی ها مخفیانه شروع به کشتن انسان های ناقص العقل و معلول کردند زیرا اینها را "نژاد معیوب" می دانستند. کشتار مخفیانه ناقص العقل ها و معلولین آلمانی در واقع طرح آزمایشی برای ایجاد اردوگاه های مرگ در هشت سال بعد بود. همجنس گرایان نیز یکی از هدفهای این کشتار بودند.
خشونت خیابانی علیه یهودیان و قتل آنان با این هدف که آنان را از آلمان فراری دهند، انجام می شد. در سال 1936، قوانین نورنبرگ وضع شد که یهودیان را از حقوق مدنی شان محروم و ازدواج میان یهودیان و غیر یهودیان را غیر قانونی کرد. یهودیان را از کلیه جایگاه و مقام آتوریته دار بیرون راندند. در این زمان، بعضی ها فکر کردند که بدترین لحظات گذشته است و دیگر بدتر از این نمی تواند بشود. اما در سال 1938، کریستال ناخت (شب شیشه های شکسته) این توهم بزرگ را در هم شکست. اوباش، تحت رهبری کادرهای حزب نازی، محله به محله به خانه ها و مغازه های یهودیان حمله می کردند. بعد از کریستال ناخت و اشغال اطریش توسط آلمان که در همان سال رخ داد، موج بعدی مهاجرت یهودیان از آلمان شروع شد.
اما اغلب کشورها از قبول آنان سرباز می زدند. در واقع فقط یک کشور به تعداد نامحدود به یهودیان خوشامد گفت: اتحاد جماهیر شوروی که در آن زمان سوسیالیستی بود. در سال 1938، رئیس جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت، کنفرانسی از 32 کشور در فرانسه تشکیل داد که به کنفرانس اویان معروف است. این جلسه قرار بود در مورد پناهندگان یهودی تصمیم گیری کند. هر چند آمریکا و بریتانیا سالانه ده ها هزار نفر یهودی می پذیرفتند اما تعداد متقاضیان ویزا ده برابر این ارقام بود. این دو قدرت از کشورهای دیگر خواستند که یهودیان را بپذیرند. فرانسه قبول نکرد. تنها کشور حاضر در جلسه که قبول کرد تعداد بیشتری از پناهندگان یهودی را بپذیرد جمهوری دومینیکن بود. مطبوعات نازی به این کنفرانس بخاطر عدم پذیرفتن یهودیان تبریک گفت و اضافه کرد که این نشان دهنده آنست که تمام کشورهای جهان در حال نزدیک شدن به سیاستهای نژادی آلمان هستند.
کشتی مسافربری اس اس سنت لوئیس در مه 1939 با 937 یهودی آلمانی از هامبورگ (آلمان) به طرف کوبا حرکت کرد. اغلبشان متقاضی ویزای آمریکا بودند. کوبا به آنها اجازه داده بود که در مدت انتظارشان برای گرفتن جواب ویزای آمریکا وارد آن کشور شوند. قبل از رسیدن کشتی به سواحل کوبا، آمریکا بر دولت کوبا فشار گذاشته و آن را وادار کرد که تصمیم خود را عوض کرده و مانع پیاده شدن یهودیان پناهنده در خاک کوبا شود. هیچ یک از دیگر کشور آمریکای لاتین نیز حاضر به پذیرفتن آنها نشد. کشتی تا سواحل آمریکا رفت بطوریکه مسافران، خیابان های روشن شهر میامی را می دیدند. کشتی در ساحل به انتظار نشست تا جواب تلگرامی که به روزولت فرستاده و درخواست کرده بودند به آنان پناه انسان دوستانه داده شود، بیاید. با وجود اینکه دولت آمریکا پیشاپیش تصمیم خود را گرفته بود اما به این تلگرام جواب نداد. در ماه ژوئن کشتی مجبور شد به اروپا بازگردد. بسیاری از مسافران این کشتی به اردوگاه های مرگ فرستاده شده و در آنجا به قتل رسیدند.
در سال 1941 آلمان رسما مهاجرت یهودیان را ممنوع کرد. در این تاریخ، بیش از 80 درصد یهودیان آلمان را ترک کرده بودند. اما عمده تمرکز یهودیان در لهستان بود که با تجاوز آلمان به لهستان به اسارت آلمان در آمدندد. با پیشروی ارتش آلمان نازی در اروپای شرقی و ورودش به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، میلیون ها یهودی در مناطق بلا روس و اوکرائین و کشورهای اروپای شرقی به زیر چکمه های آلمان افتادند. در سال 1942 آلمانی ها کنفرانسی در حومه های سرسبز برلین (در نقطه ای به نام وانسی) تشکیل دادند و "راه حل نهائی" را تصویب کردند. "راه حل نهائی" این بود که همه یهودیان را به اردوگاه هائی در شرق بفرستند. قرار بر این شد که آنهائی را که قدرت بدنی کافی برای کار ندارند به قتل برسانند و بقیه را زیر فشار کار و گرسنگی بکشند و هر آنکس را که به این طریق نمرد، به قتل برسانند.
کشورهای متفق غرب، از این تصمیم گیری خبردار شدند اما آن را مخفی نگاه داشتند. "شورای جهانی یهود" که در ژنو مستقر بود، تلگرامی به وزارت خارجه آمریکا فرستاد و آن را از موضوع با خبر کرد. اما دولت آمریکا این گزارش را نادیده گرفت و حتا به یک خاخام معروف آمریکائی که او نیز گزارش را دریافت کرده بود گفت که دهانش را ببندد. منابع کاتولیک از همان ابتدا خبر را به واتیکان فرستادند بطوریکه واتیکان کاملا موضوع را می دانست. اما علیرغم درخواستهای مکرر از سوی کشیشان پائین درجه، پاپ پیوس دوازدهم حاضر نشد اطلاعیه ای علیه کشتار یهودیان صادر کند. لازم به تذکر است که کلیسای کاتولیک تا آن زمان هنوز یهودیان را مسبب قتل مسیح می دانست و آنان را "قاتلان مسیح" می خواند. جالب اینجاست که کلیسای واتیکان قصد دارد آن پاپ را در زمره "قدیسین" در آورد.
در گتوی ورشو، یک سازمان رزمنده یهود که تحت رهبری کمونیستها تشکیل شده بود و دیگر نیروهای مقاومت، توانستند افرادی را از درون فاضلابها به ورای دیوارهای اردوگاه بفرستند تا قطارهای حامل هزاران تن از خانواده های یهودیان را دنبال کرده و مقصد نامعلوم قطارها را روشن کنند. مقصد نامعلوم همان آشویتس بود؛ جائی که بیش از یک میلیون یهودی، 75 هزار لهستانی غیر یهودی، 18 هزار رومان (کولی ها) و 15 هزار زندانیان جنگی شوروی، از طریق گاز های سمی به قتل رسیده و اجسادشان در کوره ها سوزانده شدند.
پس از اینکه آلمانی ها لهستان را اشغال کرده و رژیم طرفدار بریتانیا را سرنگون کردند، یکی از مقامات بالای این رژیم را به گتوی ورشو آوردند تا با زندانیان آنجا دیدار کند. زندانیان وضعیت اردوگاه را برایش تشریح کردند و به او گفتند که روزانه 10000 (ده هزار) یهودی را با قطار از ورشو بسوی کشتارگاه ها می برند. هر چند این آقا علاقه خاصی به یهودیان نداشت اما به زندانیان قول داد که بهر ترتیب شده از لهستان به بیرون بخزد و ماجرا را به مقامات انگلیسی و آمریکائی گزارش دهد. او یکی از مقامات برجسته رژیم قبلی بود و انتظار می رفت که بلافاصله با چرچیل دیدار کند. او وقتی به خارج لهستان رسید با روزولت دیدار کرده و مفصلا صحبت کرد. اما هیچ خبری نشد.
از سال 1942، قطارهای باری مرتبا ذغال و یهودی به آشویتس و دیگر اردوگاه های مرگ منتقل می کردند. بدون ریلهای قطار این کارخانه های مرگ و کوره های گاز سوز بسرعت از کار می افتادند. به این جهت یکی از سوالهای جانسوز این است که چرا نیروهای متفقین این ریلها را بمباران نکردند؟ در حالیکه در همان زمان، بمب افکنهای متفقین کلیه بنادر اروپائی تحت اشغال آلمان را مرتبا بمباران و نابود می کردند تا هرج و مرج اقتصادی ایجاد کنند؛ تمام شهر درسدن را با همین هدف به تلی از خاک و آتش بدل کردند. اما از بمباران این ریلها پرهیز می کردند.
یکی از استدلالات این است که آشویتس در منتها الیه جنوب شرقی قرار داشت و خارج از برد بمب افکنهای بریتانیا بود. اما اگر تا قبل از سال 1944 اینطور بود، مطمئنا پس از آن چنین نبود. زیرا اخیرا عکسی علنی شده که نشان می دهد در سال 1944 هواپیماهای جاسوسی ارتش سلطنتی انگلیس از بالای آشویتش عکس برداری کرده اند. این نوع عکس ها با هدف تدارک بمباران ها برداشته می شوند. در عکس ساختمان های زندانیان، مخازن گاز و کوره های آدمسوزی بوضوح نمایانند. علاوه بر این، همه می دانند که همان ماه دو نفر و ماه بعد دو نفر دیگر از آشویتس فرار کرده و گزارش مفصل وضعیت اردوگاه های مرگ را به سرویس های جاسوسی متفقین دادند.
آشویتس در حال رسیدن به اوج جهنمی اش بود. لهستان از یهودی خالی شده بود. قطارها شروع به انتقال یهودیان مجارستان کردند. در ماه های مه و ژوئن در عرض چند هفته 44 هزار یهودی یعنی نصف جمعیت یهودی مجارستان را به آشویتس منتقل کردند. آمریکا و بریتانیا فقط نظاره کردند.
در اوت و سپتامبر همانسال، نیروی هوائی آمریکا دست به بمباران یکی از مجموعه صنعتی آلمان زدند که فقط 5 دقیقه با کوره های آدمسوزی بیرکه نا فاصله داشت. اخیرا تلویزیون بی بی سی مستندی در مورد آشویتس پخش کرد. در این مستند یکی از زنان بازمانده آشویتس به تلخی به خاطر می آورد که او و صدها تن دیگر با حسرت بمب افکن های آمریکائی را نگاه می کردند که از بالای سرشان رد می شوند. آنها از یکدیگر می پرسیدند پس چرا اینجا را بمباران نمی کنند؟ حتا اگر بسیاری از ما در بمباران کشته شویم، بسیاری دیگر زنده می مانیم.
در اکتبر 1944 زندانیان آشویتس دست به شورش زدند. صدها تن از زندانیان با سنگ و تبر به طرف نگهبانان حمله کردند. با استفاده از مواد منفجره ای که قاچاقی فراهم کرده بودند یک مخزن گاز را منفجر کرده و یک کوره آدمسوزی را آتش زدند. نیروهای متفقین در مورد ریختن اسلحه به درون اردوگاه صحبت کرده بودند اما هرگز انجامش ندادند.
در واقع، اردوگاه آشویتس بدون هیچگونه دخالت بیرونی تا 27 ژانویه 1945 به کار ادامه داد تا اینکه ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به دروازه های آن رسید. آنها 7000 یهودی را زنده یافتند که دیگر قدرت راه رفتن نداشتند. نازی های هنگام فرار به طرف غرب 58 هزار تن دیگر را با خود برده بودند. مصمم بودند که حتا در آستانه شکست تا آنجا که می توانند یهودی بکشند.
امپریالیسم آلمان جنایت بزرگی علیه یهودیان مرتکب شدند. امپریالیسم آمریکاهیچ کاری علیه این جنایت نکرد که هیچ بلکه بسیاری از جانیان نازی را پناه داد. پس از پایان جنگ تعداد کمی از رهبران نازی به محاکمه کشیده شدند. علت عمده اش این بود که آمریکا از آنها حمایت می کرد. بلافاصله پس از پایان جنگ، آمریکا بسیاری از رهبران نازی را بعنوان متحدین خود علیه شوروی سوسیالیستی، استخدام کرد.
دولتهای متفقین، 3 میلیون آلمانی را بعنوان کسانی که در دوره جنگ مرتکب جنایت شده بودند شناسائی کردند. یک میلیون محاکمه شدند. 11 تن به مرگ محکوم شدند. چند تن دیگر حبس های کوتاه مدت گرفتند. اکثرشان به پرداخت جریمه محکوم شده یا از رسیدن به مقامات دولتی منع شدند. در سال 1951، تقریبا همه شان عفو شدند. سرمایه داران بزرگ مانند کروپ که کارخانه های خود را با نیروی کار اردوگاه ها می چرخاندند، تمام دارائی های خود را پس گرفتند.
فرمانده ارتش آلمان در آشویتس، به دار آویخته شد. اما از 10 هزار عضو نخبه اس. اس. که مسئول اجرای کشتار آشویتس بودند، تنها 750 محکوم به تنبیه های جزئی شدند.
اخیرا مقاله ای در آسوشیتدپرس نوشت: پس از پایان جنگ، هزاران تن از نازی ها و افسران اس.اس. به آمریکا آورده شدند تا، «برای شناسائی گرایشات کمونیستی در میان مهاجرین مورد استفاده قرار گیرند.» اخیرا کتابی به نام "سرویس جاسوسی ایالات متحده و نازی ها" به قلم جی.دبلیو. گودا منتشر شده که این موضوع را تائید می کند. این کتاب بر اساس استفاده از آرشیوهای رسمی دولت آمریکا به نگارش در آمده است. کلیسای کاتولیک و سازمان جاسوسی ارتش آمریکا دست در دست هم برای فرار قاچاقی برخی از بدنام ترین نازی ها به بیرون از آلمان، همکاری می کردند. گودا می نویسد که بلافاصله پس از پایان جنگ، سازمان سیای آمریکا یک گروه از افسران آلمانی ارتش نازی را که مسئول بخش جاسوسی در جبهه شرق بودند جمع کرد و آنان را تبدیل به هسته مرکزی سرویس جاسوسی جدید در آلمان غربی نمود. این سرویس تا به امروز پابرجا بوده و مشغول به کار است!
کسانی که هولوکاست را مستند رد می کنند:
http://www.zundelsite.org/
http://www.ihr.org/
http://www.fpp.co.uk/
http://www.revisionists.com/
http://www.cwporter.com/
www.codoh.com/
http://www.vho.org/
کسانی که هولوکاست را مستند اثبات می کنند:
http://www.holocaust-history.org/
http://www2.ca.nizkor.org/index.html
http://www.adl.org/
این هم دو تا آرشیو عکس (کسی که دل نداره نگاه نکنه):
http://www.phdn.org/histgen/schmitz/indexeng.html
http://shamash.org/holocaust/photos/
خشونت خیابانی علیه یهودیان و قتل آنان با این هدف که آنان را از آلمان فراری دهند، انجام می شد. در سال 1936، قوانین نورنبرگ وضع شد که یهودیان را از حقوق مدنی شان محروم و ازدواج میان یهودیان و غیر یهودیان را غیر قانونی کرد. یهودیان را از کلیه جایگاه و مقام آتوریته دار بیرون راندند. در این زمان، بعضی ها فکر کردند که بدترین لحظات گذشته است و دیگر بدتر از این نمی تواند بشود. اما در سال 1938، کریستال ناخت (شب شیشه های شکسته) این توهم بزرگ را در هم شکست. اوباش، تحت رهبری کادرهای حزب نازی، محله به محله به خانه ها و مغازه های یهودیان حمله می کردند. بعد از کریستال ناخت و اشغال اطریش توسط آلمان که در همان سال رخ داد، موج بعدی مهاجرت یهودیان از آلمان شروع شد.
اما اغلب کشورها از قبول آنان سرباز می زدند. در واقع فقط یک کشور به تعداد نامحدود به یهودیان خوشامد گفت: اتحاد جماهیر شوروی که در آن زمان سوسیالیستی بود. در سال 1938، رئیس جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت، کنفرانسی از 32 کشور در فرانسه تشکیل داد که به کنفرانس اویان معروف است. این جلسه قرار بود در مورد پناهندگان یهودی تصمیم گیری کند. هر چند آمریکا و بریتانیا سالانه ده ها هزار نفر یهودی می پذیرفتند اما تعداد متقاضیان ویزا ده برابر این ارقام بود. این دو قدرت از کشورهای دیگر خواستند که یهودیان را بپذیرند. فرانسه قبول نکرد. تنها کشور حاضر در جلسه که قبول کرد تعداد بیشتری از پناهندگان یهودی را بپذیرد جمهوری دومینیکن بود. مطبوعات نازی به این کنفرانس بخاطر عدم پذیرفتن یهودیان تبریک گفت و اضافه کرد که این نشان دهنده آنست که تمام کشورهای جهان در حال نزدیک شدن به سیاستهای نژادی آلمان هستند.
کشتی مسافربری اس اس سنت لوئیس در مه 1939 با 937 یهودی آلمانی از هامبورگ (آلمان) به طرف کوبا حرکت کرد. اغلبشان متقاضی ویزای آمریکا بودند. کوبا به آنها اجازه داده بود که در مدت انتظارشان برای گرفتن جواب ویزای آمریکا وارد آن کشور شوند. قبل از رسیدن کشتی به سواحل کوبا، آمریکا بر دولت کوبا فشار گذاشته و آن را وادار کرد که تصمیم خود را عوض کرده و مانع پیاده شدن یهودیان پناهنده در خاک کوبا شود. هیچ یک از دیگر کشور آمریکای لاتین نیز حاضر به پذیرفتن آنها نشد. کشتی تا سواحل آمریکا رفت بطوریکه مسافران، خیابان های روشن شهر میامی را می دیدند. کشتی در ساحل به انتظار نشست تا جواب تلگرامی که به روزولت فرستاده و درخواست کرده بودند به آنان پناه انسان دوستانه داده شود، بیاید. با وجود اینکه دولت آمریکا پیشاپیش تصمیم خود را گرفته بود اما به این تلگرام جواب نداد. در ماه ژوئن کشتی مجبور شد به اروپا بازگردد. بسیاری از مسافران این کشتی به اردوگاه های مرگ فرستاده شده و در آنجا به قتل رسیدند.
در سال 1941 آلمان رسما مهاجرت یهودیان را ممنوع کرد. در این تاریخ، بیش از 80 درصد یهودیان آلمان را ترک کرده بودند. اما عمده تمرکز یهودیان در لهستان بود که با تجاوز آلمان به لهستان به اسارت آلمان در آمدندد. با پیشروی ارتش آلمان نازی در اروپای شرقی و ورودش به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، میلیون ها یهودی در مناطق بلا روس و اوکرائین و کشورهای اروپای شرقی به زیر چکمه های آلمان افتادند. در سال 1942 آلمانی ها کنفرانسی در حومه های سرسبز برلین (در نقطه ای به نام وانسی) تشکیل دادند و "راه حل نهائی" را تصویب کردند. "راه حل نهائی" این بود که همه یهودیان را به اردوگاه هائی در شرق بفرستند. قرار بر این شد که آنهائی را که قدرت بدنی کافی برای کار ندارند به قتل برسانند و بقیه را زیر فشار کار و گرسنگی بکشند و هر آنکس را که به این طریق نمرد، به قتل برسانند.
کشورهای متفق غرب، از این تصمیم گیری خبردار شدند اما آن را مخفی نگاه داشتند. "شورای جهانی یهود" که در ژنو مستقر بود، تلگرامی به وزارت خارجه آمریکا فرستاد و آن را از موضوع با خبر کرد. اما دولت آمریکا این گزارش را نادیده گرفت و حتا به یک خاخام معروف آمریکائی که او نیز گزارش را دریافت کرده بود گفت که دهانش را ببندد. منابع کاتولیک از همان ابتدا خبر را به واتیکان فرستادند بطوریکه واتیکان کاملا موضوع را می دانست. اما علیرغم درخواستهای مکرر از سوی کشیشان پائین درجه، پاپ پیوس دوازدهم حاضر نشد اطلاعیه ای علیه کشتار یهودیان صادر کند. لازم به تذکر است که کلیسای کاتولیک تا آن زمان هنوز یهودیان را مسبب قتل مسیح می دانست و آنان را "قاتلان مسیح" می خواند. جالب اینجاست که کلیسای واتیکان قصد دارد آن پاپ را در زمره "قدیسین" در آورد.
در گتوی ورشو، یک سازمان رزمنده یهود که تحت رهبری کمونیستها تشکیل شده بود و دیگر نیروهای مقاومت، توانستند افرادی را از درون فاضلابها به ورای دیوارهای اردوگاه بفرستند تا قطارهای حامل هزاران تن از خانواده های یهودیان را دنبال کرده و مقصد نامعلوم قطارها را روشن کنند. مقصد نامعلوم همان آشویتس بود؛ جائی که بیش از یک میلیون یهودی، 75 هزار لهستانی غیر یهودی، 18 هزار رومان (کولی ها) و 15 هزار زندانیان جنگی شوروی، از طریق گاز های سمی به قتل رسیده و اجسادشان در کوره ها سوزانده شدند.
پس از اینکه آلمانی ها لهستان را اشغال کرده و رژیم طرفدار بریتانیا را سرنگون کردند، یکی از مقامات بالای این رژیم را به گتوی ورشو آوردند تا با زندانیان آنجا دیدار کند. زندانیان وضعیت اردوگاه را برایش تشریح کردند و به او گفتند که روزانه 10000 (ده هزار) یهودی را با قطار از ورشو بسوی کشتارگاه ها می برند. هر چند این آقا علاقه خاصی به یهودیان نداشت اما به زندانیان قول داد که بهر ترتیب شده از لهستان به بیرون بخزد و ماجرا را به مقامات انگلیسی و آمریکائی گزارش دهد. او یکی از مقامات برجسته رژیم قبلی بود و انتظار می رفت که بلافاصله با چرچیل دیدار کند. او وقتی به خارج لهستان رسید با روزولت دیدار کرده و مفصلا صحبت کرد. اما هیچ خبری نشد.
از سال 1942، قطارهای باری مرتبا ذغال و یهودی به آشویتس و دیگر اردوگاه های مرگ منتقل می کردند. بدون ریلهای قطار این کارخانه های مرگ و کوره های گاز سوز بسرعت از کار می افتادند. به این جهت یکی از سوالهای جانسوز این است که چرا نیروهای متفقین این ریلها را بمباران نکردند؟ در حالیکه در همان زمان، بمب افکنهای متفقین کلیه بنادر اروپائی تحت اشغال آلمان را مرتبا بمباران و نابود می کردند تا هرج و مرج اقتصادی ایجاد کنند؛ تمام شهر درسدن را با همین هدف به تلی از خاک و آتش بدل کردند. اما از بمباران این ریلها پرهیز می کردند.
یکی از استدلالات این است که آشویتس در منتها الیه جنوب شرقی قرار داشت و خارج از برد بمب افکنهای بریتانیا بود. اما اگر تا قبل از سال 1944 اینطور بود، مطمئنا پس از آن چنین نبود. زیرا اخیرا عکسی علنی شده که نشان می دهد در سال 1944 هواپیماهای جاسوسی ارتش سلطنتی انگلیس از بالای آشویتش عکس برداری کرده اند. این نوع عکس ها با هدف تدارک بمباران ها برداشته می شوند. در عکس ساختمان های زندانیان، مخازن گاز و کوره های آدمسوزی بوضوح نمایانند. علاوه بر این، همه می دانند که همان ماه دو نفر و ماه بعد دو نفر دیگر از آشویتس فرار کرده و گزارش مفصل وضعیت اردوگاه های مرگ را به سرویس های جاسوسی متفقین دادند.
آشویتس در حال رسیدن به اوج جهنمی اش بود. لهستان از یهودی خالی شده بود. قطارها شروع به انتقال یهودیان مجارستان کردند. در ماه های مه و ژوئن در عرض چند هفته 44 هزار یهودی یعنی نصف جمعیت یهودی مجارستان را به آشویتس منتقل کردند. آمریکا و بریتانیا فقط نظاره کردند.
در اوت و سپتامبر همانسال، نیروی هوائی آمریکا دست به بمباران یکی از مجموعه صنعتی آلمان زدند که فقط 5 دقیقه با کوره های آدمسوزی بیرکه نا فاصله داشت. اخیرا تلویزیون بی بی سی مستندی در مورد آشویتس پخش کرد. در این مستند یکی از زنان بازمانده آشویتس به تلخی به خاطر می آورد که او و صدها تن دیگر با حسرت بمب افکن های آمریکائی را نگاه می کردند که از بالای سرشان رد می شوند. آنها از یکدیگر می پرسیدند پس چرا اینجا را بمباران نمی کنند؟ حتا اگر بسیاری از ما در بمباران کشته شویم، بسیاری دیگر زنده می مانیم.
در اکتبر 1944 زندانیان آشویتس دست به شورش زدند. صدها تن از زندانیان با سنگ و تبر به طرف نگهبانان حمله کردند. با استفاده از مواد منفجره ای که قاچاقی فراهم کرده بودند یک مخزن گاز را منفجر کرده و یک کوره آدمسوزی را آتش زدند. نیروهای متفقین در مورد ریختن اسلحه به درون اردوگاه صحبت کرده بودند اما هرگز انجامش ندادند.
در واقع، اردوگاه آشویتس بدون هیچگونه دخالت بیرونی تا 27 ژانویه 1945 به کار ادامه داد تا اینکه ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به دروازه های آن رسید. آنها 7000 یهودی را زنده یافتند که دیگر قدرت راه رفتن نداشتند. نازی های هنگام فرار به طرف غرب 58 هزار تن دیگر را با خود برده بودند. مصمم بودند که حتا در آستانه شکست تا آنجا که می توانند یهودی بکشند.
امپریالیسم آلمان جنایت بزرگی علیه یهودیان مرتکب شدند. امپریالیسم آمریکاهیچ کاری علیه این جنایت نکرد که هیچ بلکه بسیاری از جانیان نازی را پناه داد. پس از پایان جنگ تعداد کمی از رهبران نازی به محاکمه کشیده شدند. علت عمده اش این بود که آمریکا از آنها حمایت می کرد. بلافاصله پس از پایان جنگ، آمریکا بسیاری از رهبران نازی را بعنوان متحدین خود علیه شوروی سوسیالیستی، استخدام کرد.
دولتهای متفقین، 3 میلیون آلمانی را بعنوان کسانی که در دوره جنگ مرتکب جنایت شده بودند شناسائی کردند. یک میلیون محاکمه شدند. 11 تن به مرگ محکوم شدند. چند تن دیگر حبس های کوتاه مدت گرفتند. اکثرشان به پرداخت جریمه محکوم شده یا از رسیدن به مقامات دولتی منع شدند. در سال 1951، تقریبا همه شان عفو شدند. سرمایه داران بزرگ مانند کروپ که کارخانه های خود را با نیروی کار اردوگاه ها می چرخاندند، تمام دارائی های خود را پس گرفتند.
فرمانده ارتش آلمان در آشویتس، به دار آویخته شد. اما از 10 هزار عضو نخبه اس. اس. که مسئول اجرای کشتار آشویتس بودند، تنها 750 محکوم به تنبیه های جزئی شدند.
اخیرا مقاله ای در آسوشیتدپرس نوشت: پس از پایان جنگ، هزاران تن از نازی ها و افسران اس.اس. به آمریکا آورده شدند تا، «برای شناسائی گرایشات کمونیستی در میان مهاجرین مورد استفاده قرار گیرند.» اخیرا کتابی به نام "سرویس جاسوسی ایالات متحده و نازی ها" به قلم جی.دبلیو. گودا منتشر شده که این موضوع را تائید می کند. این کتاب بر اساس استفاده از آرشیوهای رسمی دولت آمریکا به نگارش در آمده است. کلیسای کاتولیک و سازمان جاسوسی ارتش آمریکا دست در دست هم برای فرار قاچاقی برخی از بدنام ترین نازی ها به بیرون از آلمان، همکاری می کردند. گودا می نویسد که بلافاصله پس از پایان جنگ، سازمان سیای آمریکا یک گروه از افسران آلمانی ارتش نازی را که مسئول بخش جاسوسی در جبهه شرق بودند جمع کرد و آنان را تبدیل به هسته مرکزی سرویس جاسوسی جدید در آلمان غربی نمود. این سرویس تا به امروز پابرجا بوده و مشغول به کار است!
کسانی که هولوکاست را مستند رد می کنند:
http://www.zundelsite.org/
http://www.ihr.org/
http://www.fpp.co.uk/
http://www.revisionists.com/
http://www.cwporter.com/
www.codoh.com/
http://www.vho.org/
کسانی که هولوکاست را مستند اثبات می کنند:
http://www.holocaust-history.org/
http://www2.ca.nizkor.org/index.html
http://www.adl.org/
این هم دو تا آرشیو عکس (کسی که دل نداره نگاه نکنه):
http://www.phdn.org/histgen/schmitz/indexeng.html
http://shamash.org/holocaust/photos/