عصر امروز

Friday, December 30, 2005

 
تاریخچه‌ای از داخائو:
در 21 مارس 1933 رییس پلیس مونیخ (هاینریش هیملر) به خبرنگاران اطلاع داد که اردوگاهی با ظرفیت 5000 زندانی سیاسی در نزدیکی شهر داخائو در باواریا (حدود 10 مایل شمال غربی مونیخ) تاسیس خواهد شد؛ که کمونیست‌ها، مارکسیست‌ها، و "تمام کسانی که برای جامعه خطرناک هستند" در این اردوگاه نگهداری خواهند شد. این کمپ اولین اردوگاه از این سری (Concentration Camp) بود که بعد از به قدرت رسیدن هیتلر ساخت آنها آغاز شد. این اردوگاه تنها اردوگاهی بود که تا سال 1945 به کار ادامه داد و در اصل مدلی برای ساخت اردوگاه‌های بعدی شد. کارهای روزانه‌ای که در داخائو انجام می‌شد، روش‌های مجازات، و وظایف محافظین اس اس بعنوان نرمالی با کمی تغییرات در تمام اردوگاه‌های دیگر بکار می‌رفت.
در طول سال اول تعداد زندانی‌ها حدود 4800 نفر بود که تا سال 1937 به 13260 نفر افزایش پیدا کرد. در ابتدا همانطور که ذکر شد زندانی‌ها شامل مخالفین سیاسی، سوسیال دموکرات‌ها و کمونیست‌ها بود که به تدریج همجنس‌بازان؛ کولی‌ها؛ یهودی‌ها و ... به این گرو‌ه‌ اضافه شدند.
در سال 1937، اس اس زندانی‌ها را مجبور به شروع به ساخت مجموعه ساختمان‌هایی در داخل کمپ کرد که این ساختمان‌ها تا 1945 باقی ماندند و داخائو رسما در تمام طول حکومت رایش سوم فعال بود.
در سال 1942 کوره‌آدم سوزی جدیدی در کنار کمپ اصلی ساخته شد؛ به همراه اتاق گازی که البته گویا بعلت اشکال فنی هیچ‌گاه به بهره‌برداری نرسد. زندانی‌هایی که خیلی بیمار یا ضعیف شناخته می‌شدند به مرکز کشتار هارتیم در نزدیکی لینز در اتریش فرستاده می‌شدند. تعداد بسیار زیادی از زندانیان داخائو در هارتیم کشته شدند. با وجود داشتن اتاق گاز داخائو هیچ‌گاه بصورت اردوگاه نابودسازی (extermination camp) بکار نرفت.
زندانیان با قطار به این اردوگاه منتقل می‌شدند، در طی این انتقال بسیاری از زندانیان ضعیف بعلت شرایط بد قطار و نبود هوای کافی می‌مردند. آنها که جان سالم به در می‌بردند از این در وردوی با جمله معروف "کار تو را آزاد می‌کند" وارد اردوگاه می‌شدند.
تمام زندانیان برچسبی بر لباس خود داشتند که در اصل نشانی بود بر علت زندانی‌ بودن؛ رنگ‌ها بین کولی‌ها، زندانیان سیاسی، هم‌جنس‌بازان و جانی‌ها تفاوت می‌گذاشت و در برخورد زندانبانان نازی با آنها تاثیر زیادی داشت. گروه زندانیان سابقه‌دار گروهی بودند که با افسران اس اس همکاری می‌کردند.
هر زندانی قفسه‌ای داشت که وسایل شخصی زندانی مثل حوله و ... باید به طرز خاصی نگهداری می‌شد، همین قفسه بعنوان سوژه‌ای برای زندانبانان اس اس برای فرستادن زندانیان به بانکر بود؛ به این نحو که افسران اس اس قفسه او راچک می‌کردند؛ گاهی افراد بعلت داشتن حوله مرطوب مجازات می‌شدند (چرا حوله مرطوب در قفسه است) و گاه بخاطر حوله خشک (که یعنی دوش نگرفته‌اند!). علل فرستاده شدن افراد به بانکر برای مجازات می‌توانست اینقدر کوچک باشد!
مخوف‌ترین بخش اردوگاه در اصل زندانی درون زندان دیگر بود؛ در بانکر(bunker) زندانی‌هایی که مستحق مجازات شناخته می‌شدند (مثالی از مستحق مجازات شناخته شدن را در بالا ارائه کردم) به اینجا فرستاده می‌شدند. سلول‌های انفرادی به علاوه رفتار وحشیانه زندانبانان اس اس باعث می‌شد که خیلی‌ها خودکشی را تنها راه خروج از بانکر می‌دیدند. وحشتناک‌ترین بخش بانکر نیز سلول‌های انفرادی ایستاده (standing cells) بود که اس اس در سال 1944 آنها را ساخت؛ این سلولها ابعادی 70*70 سانتی‌متر داشتند! علاوه‌بر آن کمبود نور و هوا باعث می‌شد که اکثر کسانی که برای مدتی این سلول‌ها را تجربه می‌کردند؛ دیگر قادر به راه‌رفتن و استفاده از عضلات خود نباشند. در حیاط بانکر نیز اعدام و مجازاتی مخوف بنام pole hanging اجرا می‌شد. این بخش از اردوگاه از معدود بخش‌های اردوگاه است که دست نخورده باقی مانده است.
شاید برای شخص من و گروه همراه (همکاران) دردناک‌ترین بخش، نمایشگاهی در مورد آزمایشات و تحقیقات روی مدل‌های انسانی بود! دیدن اینکه "محققین" آزمایش‌های غیر انسانی بر روی زندانیان انجام می‌دادند. اینکه کسانی که نام "دانشمند"، "پزشک" و "محقق" بر خود داشتند، چگونه می‌توانستند تا این حد حیوانی رفتار کند... نمونه‌هایی ازاین آزمایشات روی مدل‌های انسانی این‌ها بودند:
قرار دادن زندانیان در اتاقک‌هایی با فشار فوق‌العاده پایین (برای دیدن حداکثر ارتفاع ممکن برای پریدن با چتر نجات)؛ آزمایش یخ‌زدگی (پایین آوردن دمای محکومین تا 2.5 درجه سانتی‌گراد)؛ خوراندن آب دریا به زندانی (برای چندین هفته)؛ تست انواع داروها و مواد شیمیایی بر روی محکومین و ... نمایشگاهی بصورت مصور و با ارائه اطلاعات کامل به همراه خاطراتی از گروهی از بازماندگان در یادمان این اردوگاه وجود دارد. شاید خواندن خاطرات بازماندگان و دیدن عکس‌هایی که "دانشمندان" بعنوان نتیجه "تحقیق" خود از محکومین گرفته بودند واقعا دردناک بود.
در انتهای جنگ و عقب نشینی نازی‌ها بسیاری ا زندانیان دیگر اردوگاه‌‌ها را به داخائو منتقل کردند (بسیاری در حین انتقال تلف شدند)، به طوری که در 26 آوریل 1945، 67,665 زندانی در داخائو زندانی بودند، حدود 7000 تن از این زندانیان (که بیشترشان یهودی بودند) را نازی‌ها مجبور به راه‌پیمایی مرگ (death march) به سمت جنوب کردند. سرانجام در 29 آوریل 1945 نیروهای آمریکایی به داخائو رسیدند و زندانیان باقیمانده را آزاد کردند، حدود 60000 نفر که حدود 43 هزار نفر آنها زندانیان سیاسی بودن آزاد شدند. نیروهای آمریکایی اطراف اردوگاه کوپه‌های قطار مملو از اجساد نیز پیدا کردند...
برای دیدن فیلم کوتاهی از آزاد‌سازی داخائو اینجا را ببینید.
بعد از آزاد سازی اردوگاه و خاتمه جنگ؛ آلمان‌ها (شاید برای پاک‌کردن خاطرات شرم‌آور) بخش‌های عمده‌ای از اردوگاه را ویران کردند! وقتی بازماندگان برای جشن پانزدهمین سالگرد آزاد‌سازی اردوگاه گرد آمدند؛ بخش‌های عمده اردوگاه را ویران یافتند. اعتراضات و پیگیری آن‌ها باعث شد که رییس جمهور وقت آلمان دستور بازسازی و ساخت یک یادمان و موزه‌ در محل اردوگاه برای زنده‌نگاهداشتن این بخش تلخ تاریخ دهد. (یکی از خوابگاه‌ها بازسازی شده‌ و به شکل اصلی در معرض بازدید عموم است).

Tuesday, December 13, 2005

 
آشویتس

آشویتس نام گروهی از اردوگاه‌های آلمان‌ها است که در لهستان اشغال شده ساخته شد. نام این اردوگاه‌ها از اسم آلمانی شهرلهستانی
اُشویِِنْچیم Oświęcim گرفته شد.آلمان نازی، در سال 1940 مجموعه‌ای از اردوگاه‌های کار و یک اردوگاه نابودسازی (Extermination camp) در این محدوده ساخت. این اردوگاه بخش اصلی آدم‌سوزی را بر عهده داشت. مجموعه‌ای که از سه اردوگاه کار اصلی و 39 زیرشاخه تشکیل شده بود؛ اردوگاه‌های اصلی عبارت بودند از:آشویتس 1) که اردوگاه اصلی بود، و مدیریت اردوگاه‌ها هم در آن صورت می‌گرفت. این اردوگاه محل مرگ حدود 70000 از روشنفکر‌های لهستانی و اسرای جنگی روسی نیز بود.آشویتس 2) (Birkenau) اردوگاه نابود‌سازی و محل کشتن تقریبا 1 میلیون یهودی و 19000 کولی (Roma). آشویتس 3) که اردوگاه کار اجباری بود برای کمپانی آلمانی IG Farben. در حدود 1.5 میلیون نفر شامل یهودی‌ها؛ مخالفین سیاسی (آلمانی و لهستانی)، هم‌جنس بازان، کولی‌ها، معلولین، اسرای جنگی و ... با این جمله "کار شما را آزاد می‌کند" (ARBEIT MACHT FREI) در سر‌در آشویتز وارد اردوگاهی شدند که هیچ‌گاه از آن خارج نشدند. اتاق گاز Birkenau در سال 1944 توسط آلمان‌ها منفجر شد؛ تا جنایات خود را از نیروهای روس که در حال پیشروی بودند مخفی نگاه‌دارند. در 17 ژانویه 1945 پرسنل نازی از اردوگاه‌ها خارج شدند؛ و زندانی‌ها به غرب اردوگاه‌ها انتقال داده شدند (آنهایی که ضعیف بودند یا بیمار رها شدند!). و سرانجام در 27 ژانویه 1945 تنها 7500 تن از بازماندگان (که خیلی از آنها بسیار ضعیف یا بیمار بودند) توسط نیروهای ارتش سرخ آزاد شدند.این روزها یادمان شصتمین سالگرد آزادسازی این اردوگاه توسط نیروهای روس بود. در لهستان رهبران 30 کشور جهان گرد هم آمده‌اند تا یادی از کشته‌شدگان در اتاق‌های گاز و کوره‌های آدم‌سوزی این اردوگاه مخوف کرده‌باشند. بخشی از سخنان صدر اعظم آلمان در مراسمی به همین منظور با حضور تعدادی از بازماندگان در برلین:«من در مقابل شما به نمایندگی "آلمان دموکرات" ایستاده‌ام. من در شرم خودم را در مقابل آن‌هایی که کشته‌شده‌اند؛ و بیشتر از آن در مقابل شما که زنده‌ماندید بیان می‌کنم. خاطره نسل‌کشی نازی‌ها "بخشی از هویت ملی ماست". یاد‌آوری این دوره از تاریخ، سوسیالسم و جنایات آن اجباری اخلاقی برای ماست؛ این یادمان‌ها نه فقط به احترام قربانیان؛ بازماندگان و خانواده‌های آنان بلکه بیشتر برای خودمان است. بخش ویژه یادمان 60 سال آزادی آشویتز در سی ‌ان ‌ان و بی بی سی؛ مطلب بی‌ بی سی فارسی، مقاله ویکی پدیا در مورد آشویتس (بیشتر اطلاعات از این منبع ارائه شده‌اند).

Archives

December 2005   January 2006   February 2006  

This page is powered by Blogger. Isn't yours?